پارت ۷
پارت ۷
#ددی_خشن
کوک: به بگو کوک یا ددی
ات : ددی؟
کوک:آره مشکل داری
ات: چرا باید بگم ددی وقتی من ی خدتمتکارم ؟
کوک : ت خدمتکار نیستی ت از این ب بعد دوست دخترمی ات
من از موقعی ک ت رو دیدم عاشقت شدم
ات : ولی من دوست ندارم
ویو ات از اتاق کوک اومدم بیرون و رفتم ت اتاقم و در اتاق رو قفل کردم نشتم رو تخت
ات: یعنی اون واقعا عاشقمه؟
کوک پسر خوشتیپیه منم ی جورای دوسش دارم
پس باید برم بهش بگم
ویو ات
از اتاق بیرون شدم رفتم سمت اتاق کوک در زدم
(تق...تق...تق)
کسی جواب نداد مجبور شدم درو باز کنم وقتی اتاق رو باز کردم کسی نبود ت اتاق
ات: یعنی کوک کجا رفته
باید برم پایین از اوجوما بپرسم
ویو کوک
وقتی ات بهم گفت ک دوستم نداره عصبانی شدم و از خونه بیرون رفتم
ویو ات
رفتم پایین اوجوما رو صدا زدم
ات: اوجوما..... اوجوما...
#ددی_خشن
کوک: به بگو کوک یا ددی
ات : ددی؟
کوک:آره مشکل داری
ات: چرا باید بگم ددی وقتی من ی خدتمتکارم ؟
کوک : ت خدمتکار نیستی ت از این ب بعد دوست دخترمی ات
من از موقعی ک ت رو دیدم عاشقت شدم
ات : ولی من دوست ندارم
ویو ات از اتاق کوک اومدم بیرون و رفتم ت اتاقم و در اتاق رو قفل کردم نشتم رو تخت
ات: یعنی اون واقعا عاشقمه؟
کوک پسر خوشتیپیه منم ی جورای دوسش دارم
پس باید برم بهش بگم
ویو ات
از اتاق بیرون شدم رفتم سمت اتاق کوک در زدم
(تق...تق...تق)
کسی جواب نداد مجبور شدم درو باز کنم وقتی اتاق رو باز کردم کسی نبود ت اتاق
ات: یعنی کوک کجا رفته
باید برم پایین از اوجوما بپرسم
ویو کوک
وقتی ات بهم گفت ک دوستم نداره عصبانی شدم و از خونه بیرون رفتم
ویو ات
رفتم پایین اوجوما رو صدا زدم
ات: اوجوما..... اوجوما...
۸۲.۸k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.