عاشق حضرت عباس بود دوست داشت اول دستش قطع شود و با هما

🌷عاشق حضرت عباس بود. دوست داشت اول دستش قطع شود و با همان بزند سر دشمن و بعد شهید بشود. از خدا خواسته بود در صحنه نبرد شهید شود نه در تصادف یا مثل آن.

🌷نیروهایش را برد کربلا! جلو حرم امام حسین(ع) گفتند: بمانید تا مجوز بدهند. مجوز دادند و بچه ها یکی‌یکی رفتند داخل. نوبت خودش که رسید نگذاشتند! صدایی آمد که "تو باید بروی مکه نه کربلا" سعی کرد داخل حرم شود که دوباره آن صدا بلند شد تا سه بار صدا تکرار شد. از خواب پرید.

🌷عملیات طریق‌القدس بود. همه آنهایی که در خواب برده بود کربلا، شهید شدند. منتظر مکه خودش بود. برای یکی از بزرگان خوابش را تعریف کرد و شنید: "کعبه نماد تمامیت اسلام است. حادثه‌ای برای انقلاب پیش می‌آید و شما در آن به شهادت می‌رسی."

✍روایت چهاردهم

📖 کتاب: نورعلی
نیم نگاهی به زندگی و اوج‌بندگی
"سردار شهید نورعلی شوشتری"

#ایران
#امام_خامنه_ای
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
╭🌹
╰┈➤ @Sedaye_Enghelab
دیدگاه ها (۰)

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌به وعده‌هاے بزرگ نیازے نیست،با همین...

🌷صبح می‌آمد بالای سرم و مرتب می‌گفت: «آقا فرج الله فرج الل...

🌷سه نفری نردبان را گرفتیم و مادر رفت بالا تا صدای تلفن بلند...

همه‌تون واقفید،اگر این ایران اسلامی واین دولت اسلامی روزی،بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط