پارت293
#پارت293
رومو کردم طرفش دست راستش که رو فرمون بود رو گرفتم با لبخند گفتم :
فقط مقصر تو نیستی من زیادی تند رفتم !
شونه ایی بالا انداختم یا لحن شیطونی گفتم : خب چیکار کنم یکم حسودم دیگه !!
اشاره خم شد و زد رو نوک بیینیم : یکم نه عزیزدلم خیلی حسودی...
خواستم اعتزاض کنم که نذاشت و فوری پشت دستمو بوسید و گفت :
هیس خانوم اعتراض ممنوع قبول کن که حسودی !!
با لج بازی گفتم : نخیرم نیستم
چشماشو ریز کرد : چی نیستی ؟
گیج گفتم : هان ؟!
آرش : میگم چی نیستی ؟!
لبامو دادم جلو : یعنی چی ؟!
یکم نگاهم کرد و بعد زد زیر خنده پوکر به ارش نگاه کردم به جان خودم دیوانه شده ... وای چرا هر کس گیر من میفته یه مشکلی داره !!
وای آرشم دیوونه شده ، دیدی بی شوهر موندم با لب و لوچه اویزون رو به ارش گفتم :
چرا از قبل از دیوونه شدن نگفتی من به فکر شوهر باشم ؟!
خندش قطع شد اول با تعجب و بعد با اخم گفت : یعنی چی ؟!
شونه ایی بالا انداختم : چه میدونم والا خب تو مثله دیوونه ها میزنی زیر خنده گفتم شاید دیوونه شده باشی منم به فکر شوهر باشم ...
با همون اخم رو پیشونیش گفت :
رومو کردم طرفش دست راستش که رو فرمون بود رو گرفتم با لبخند گفتم :
فقط مقصر تو نیستی من زیادی تند رفتم !
شونه ایی بالا انداختم یا لحن شیطونی گفتم : خب چیکار کنم یکم حسودم دیگه !!
اشاره خم شد و زد رو نوک بیینیم : یکم نه عزیزدلم خیلی حسودی...
خواستم اعتزاض کنم که نذاشت و فوری پشت دستمو بوسید و گفت :
هیس خانوم اعتراض ممنوع قبول کن که حسودی !!
با لج بازی گفتم : نخیرم نیستم
چشماشو ریز کرد : چی نیستی ؟
گیج گفتم : هان ؟!
آرش : میگم چی نیستی ؟!
لبامو دادم جلو : یعنی چی ؟!
یکم نگاهم کرد و بعد زد زیر خنده پوکر به ارش نگاه کردم به جان خودم دیوانه شده ... وای چرا هر کس گیر من میفته یه مشکلی داره !!
وای آرشم دیوونه شده ، دیدی بی شوهر موندم با لب و لوچه اویزون رو به ارش گفتم :
چرا از قبل از دیوونه شدن نگفتی من به فکر شوهر باشم ؟!
خندش قطع شد اول با تعجب و بعد با اخم گفت : یعنی چی ؟!
شونه ایی بالا انداختم : چه میدونم والا خب تو مثله دیوونه ها میزنی زیر خنده گفتم شاید دیوونه شده باشی منم به فکر شوهر باشم ...
با همون اخم رو پیشونیش گفت :
۷.۶k
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.