جنی: بلینک و بلک پینک برایه همیشه
جنی: بلینک و بلک پینک برایه همیشه
رزی: خب راستش این تازه اولش یکی دیگه هم هست که اینجا دل باخته ی یکی دیگه شده به نظرت بهتر نیست از شانست استفاده کنی اقایه پارک؟
چی؟نهه نهه
وقتی این حرف به گوشه فنا رسید همه دیگه حنجره هاشونو پاره کردن
میترسیدم ولی نمیدونستم چیکار کنم
مینگ یو: وقتشه داداش
جیمین رو به من کرد و داشت به طرفم میومد در همین حال از تو جیبش یه جعبه در اوردو جلوم زانو زد و حرفاشو شروع کرد
جیمین: خیلی وقته بهت دل دادم...اما خب نمیدونستم دوسم داری یا نه... از این میترسیدم که اگه دوسم نداشته باشی برایه همیشه ولم کنیو بری حنی به عنوانه دوست یا یه ایدل اما امروز یکم جرعت به خرج دادم دیگه نتونستم تحملش کنم... و خیلی منتظرش بودم که ازت بپرسم... ات با من ازدواج میکنی؟!
اشک جلو دیدمو گرفته بود نمیدونستم چیکار کنم دستو پام میلرزید همینطور قلبم نفسمو تو سینم حبس کردمو همواره جلوش زانو زدم
ات: میتونی همسرم و ایدل مورد علاقم باشی؟!*با اشک
جیمین: میتونم تا اخره عمرم ماله تو باشم
اروم با دستایه نرمو سردش اشکامو پاک کردو بغلم کرد
ات: د.دوست دارم
جیمین: منم دوست دارم
«««««
عنوانه تابلو: زوج پر مفتخر هیانگ مینگ یو و کیم جنی
ات: لباسم چطور شده؟
جونگ کوک: شدی مثل زن داداشم(منظورش از زن داداش زنه جیمینه🤣)
اروم زدم به بازوش
ات: شیطون
یانگ: میدونستم اخره شما دوتا همینه
تهیونگ: مهم اینکه بهم رسیدن
جیمین: بریم عشقم مهمونا منتظرم
ات: بریم
یانگ: چی؟ تهیونگ تو اصن تاحالا بهم گفتی عشقم؟؟
تهیونگ: نفسم! عشقم دیگه تکراریه
یانگ: بلا
تهیونگ: بریم الان عروس داماد میرسن ما جا میمونیم تو مهمونی
تهوینگو یانگ رفتن*
کوک: هعی هنوزم من بودم جیمینم که رفت خدایی الان تقصیره من چیـ...
که یهو چشمش خورد به جیسو(جررر)
کوک: خدایا نکن غلط کردم
...
جنی: چطور شدم؟
مینگ یو: دقیقا مورده علاقمی
جنی: ولی خب خیلی عالی شد که بلاخره تونستیم بگیم
مینگ یو: اوهوم
رزی: خب راستش این تازه اولش یکی دیگه هم هست که اینجا دل باخته ی یکی دیگه شده به نظرت بهتر نیست از شانست استفاده کنی اقایه پارک؟
چی؟نهه نهه
وقتی این حرف به گوشه فنا رسید همه دیگه حنجره هاشونو پاره کردن
میترسیدم ولی نمیدونستم چیکار کنم
مینگ یو: وقتشه داداش
جیمین رو به من کرد و داشت به طرفم میومد در همین حال از تو جیبش یه جعبه در اوردو جلوم زانو زد و حرفاشو شروع کرد
جیمین: خیلی وقته بهت دل دادم...اما خب نمیدونستم دوسم داری یا نه... از این میترسیدم که اگه دوسم نداشته باشی برایه همیشه ولم کنیو بری حنی به عنوانه دوست یا یه ایدل اما امروز یکم جرعت به خرج دادم دیگه نتونستم تحملش کنم... و خیلی منتظرش بودم که ازت بپرسم... ات با من ازدواج میکنی؟!
اشک جلو دیدمو گرفته بود نمیدونستم چیکار کنم دستو پام میلرزید همینطور قلبم نفسمو تو سینم حبس کردمو همواره جلوش زانو زدم
ات: میتونی همسرم و ایدل مورد علاقم باشی؟!*با اشک
جیمین: میتونم تا اخره عمرم ماله تو باشم
اروم با دستایه نرمو سردش اشکامو پاک کردو بغلم کرد
ات: د.دوست دارم
جیمین: منم دوست دارم
«««««
عنوانه تابلو: زوج پر مفتخر هیانگ مینگ یو و کیم جنی
ات: لباسم چطور شده؟
جونگ کوک: شدی مثل زن داداشم(منظورش از زن داداش زنه جیمینه🤣)
اروم زدم به بازوش
ات: شیطون
یانگ: میدونستم اخره شما دوتا همینه
تهیونگ: مهم اینکه بهم رسیدن
جیمین: بریم عشقم مهمونا منتظرم
ات: بریم
یانگ: چی؟ تهیونگ تو اصن تاحالا بهم گفتی عشقم؟؟
تهیونگ: نفسم! عشقم دیگه تکراریه
یانگ: بلا
تهیونگ: بریم الان عروس داماد میرسن ما جا میمونیم تو مهمونی
تهوینگو یانگ رفتن*
کوک: هعی هنوزم من بودم جیمینم که رفت خدایی الان تقصیره من چیـ...
که یهو چشمش خورد به جیسو(جررر)
کوک: خدایا نکن غلط کردم
...
جنی: چطور شدم؟
مینگ یو: دقیقا مورده علاقمی
جنی: ولی خب خیلی عالی شد که بلاخره تونستیم بگیم
مینگ یو: اوهوم
۵.۳k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.