♡flower of evil♡
♡flower of evil♡
part:6
از اتاق رفتیم بیرون رفتیم اتاق نشیمن که یه فکری به سرم زد
ا.ت: کوک
کوک: هاا
ا.ت: باید یه نقشه دیگه بکشیم چون تهیونگ و جیمین نقشه قبلی رو میدونن و حتما به یونگی میگن
کوک: اره راس میگی
ا.ت: راستی میشه عکس یونگی رو بهم نشون بدی
کوک گوشیشو روشن کرد یکم تو گالریش گشت عکسشو نشونم داد
کوک: اینه
ا.ت: ا.. این ک خیلی جذاب
کوک: از من جذاب تر*نیش خند
ا.ت: دوتاتون جذابید
کوک: اره جذاب ولی بی رحم
ا.ت: یعنی تو هم بی رحمی
کوک: هنوز اون روی منو ندیدی*پوزخند
ا.ت: تو هم اون روی منو ندیدی*پوز خند
ا.ت: میشه ی شیر موز واسم بیاری*داد
خدمتکار: باشه خانم
بعد از پنج دقیقه با دو تا شیر موز برگشت
ا.ت: ممنون ولی چرا دوتا آوردی
کوک: احم... احم(دارع گلوشو صاف میکنع)
ا.ت: عاممم یادم نبود تو هم اینجایی:/
کوک: مثلا رییستم
ا.ت: یااا تو هیچی من نیستی
کوک: الان بهت میگم
ا.ت: عایییی..... ولم کن.... کوک.... کوک..... بسه تروخدا..... ددی!*خنده
*ویو کوک*
داشتم قلقلکش میدادم ک بهم گفت ددی!
فک میکنم دوسش دارم اما... اما این حس کی به وجود اومد هاا!
تو افکار خودم غرق شده بودم ک با صدای ا.ت به خودم اومدم
ا.ت: کوکی.... کوکی.. فک کنم بدجور تو افکارش غرق شدع ولش من برم
کوک: وایسا!!
کوک: شیر موزتو نخوردی
ا.ت: عه راس میگی:/
ا.ت: اشکال نداره میرم ت اتاقم میخورم
کوک: نع باید همینجا بخوری:/
ا.ت: باشه*غر الکی
شیرموزمو خوردم کوک داشت با گوشیش ور میرفت منم نمیدونستم چیکار کنم حصلم سر رفته بود
ا.ت: کوک
کوک: هاا
ا.ت: نقشه ای نداری؟
کوک: چرا الان جیهوپ میاد اینجا
خدمتکار: آقا دوستتون اومده
کوک: بگو بیاد تو
خدمتکار: باشه
جیهوپ: سلام داداش
کوک: سلام
ا.ت: سلام
جیهوپ: اوه.. نمیخوای معرفی کنی
کوک: یادم نبود
کوک: ا.ت همکارم
جیهوپ: تو گفتی و ما باور کردیم
کوک: بعدا واست تعریف میکنم فعلا بریم سر اصل مطلب
ا.ت: خب من یه نقشه دارم
ا.ت: نقشه اینه.........................
کوک: خوبه چون کار مهم واس توعه
ا.ت: حیح
جیهوپ: عالیه
جیهوپ: خب من دیگه برم خدافز
ا.ت و کوک: خدافز
ادامه دارد...........
شرط نداریم
part:6
از اتاق رفتیم بیرون رفتیم اتاق نشیمن که یه فکری به سرم زد
ا.ت: کوک
کوک: هاا
ا.ت: باید یه نقشه دیگه بکشیم چون تهیونگ و جیمین نقشه قبلی رو میدونن و حتما به یونگی میگن
کوک: اره راس میگی
ا.ت: راستی میشه عکس یونگی رو بهم نشون بدی
کوک گوشیشو روشن کرد یکم تو گالریش گشت عکسشو نشونم داد
کوک: اینه
ا.ت: ا.. این ک خیلی جذاب
کوک: از من جذاب تر*نیش خند
ا.ت: دوتاتون جذابید
کوک: اره جذاب ولی بی رحم
ا.ت: یعنی تو هم بی رحمی
کوک: هنوز اون روی منو ندیدی*پوزخند
ا.ت: تو هم اون روی منو ندیدی*پوز خند
ا.ت: میشه ی شیر موز واسم بیاری*داد
خدمتکار: باشه خانم
بعد از پنج دقیقه با دو تا شیر موز برگشت
ا.ت: ممنون ولی چرا دوتا آوردی
کوک: احم... احم(دارع گلوشو صاف میکنع)
ا.ت: عاممم یادم نبود تو هم اینجایی:/
کوک: مثلا رییستم
ا.ت: یااا تو هیچی من نیستی
کوک: الان بهت میگم
ا.ت: عایییی..... ولم کن.... کوک.... کوک..... بسه تروخدا..... ددی!*خنده
*ویو کوک*
داشتم قلقلکش میدادم ک بهم گفت ددی!
فک میکنم دوسش دارم اما... اما این حس کی به وجود اومد هاا!
تو افکار خودم غرق شده بودم ک با صدای ا.ت به خودم اومدم
ا.ت: کوکی.... کوکی.. فک کنم بدجور تو افکارش غرق شدع ولش من برم
کوک: وایسا!!
کوک: شیر موزتو نخوردی
ا.ت: عه راس میگی:/
ا.ت: اشکال نداره میرم ت اتاقم میخورم
کوک: نع باید همینجا بخوری:/
ا.ت: باشه*غر الکی
شیرموزمو خوردم کوک داشت با گوشیش ور میرفت منم نمیدونستم چیکار کنم حصلم سر رفته بود
ا.ت: کوک
کوک: هاا
ا.ت: نقشه ای نداری؟
کوک: چرا الان جیهوپ میاد اینجا
خدمتکار: آقا دوستتون اومده
کوک: بگو بیاد تو
خدمتکار: باشه
جیهوپ: سلام داداش
کوک: سلام
ا.ت: سلام
جیهوپ: اوه.. نمیخوای معرفی کنی
کوک: یادم نبود
کوک: ا.ت همکارم
جیهوپ: تو گفتی و ما باور کردیم
کوک: بعدا واست تعریف میکنم فعلا بریم سر اصل مطلب
ا.ت: خب من یه نقشه دارم
ا.ت: نقشه اینه.........................
کوک: خوبه چون کار مهم واس توعه
ا.ت: حیح
جیهوپ: عالیه
جیهوپ: خب من دیگه برم خدافز
ا.ت و کوک: خدافز
ادامه دارد...........
شرط نداریم
۴۲.۷k
۱۲ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.