«عشق مافیا»
«عشق مافیا»
پارت ۱۲
جیسو : لیااااا؟
لیا : آره خودمم درست فهمیدی معلومه که اصلا آدمای دور و برت رو نشناختی
جیسو : خوب چرا منو گرفتی مگه من چیکارت کردم من تورو بهترین دوست خودم میدونستم
لیا : خب اشتباه میکردی تو تمام این مدت طعمه من برای بدست آوردن اموال بابات بودی یا بهتره بگم اموال من
جیسو : چ... چی؟
لیا : درست شنیدی بابای تو همه ی اموال منو بالا کشیده نکنه فک کردی اونو با زحمتای خودش بدست آورده منم با تو دوس شدم تا بتونم اونو تحدید کنم که اگه پولمو نده دخترشو میکشم
من ، بابات ، کوک و... هممون رعیس باندای مافیاییم هر باند مافیا رعیس خودشو داره و همه ی ما رعیسا هم از کسی دستور میگیریم کسی تا حالا اونو ندیده ولی من اگه ببینمش با همین دستا خفش میکنم همه بدبختیام بخاطر اونه
بگذریم اصلا من چرا اینارو دارم به تو عروسک کوچولو میگم
جیسو : ی... یعنی همه ی اونا کار تو بود تو اونا رو فرستادی؟
لیا : آره
دیگه حرف زدن بسه باید به بابا جونت زنگ بزنم
جیسو : اون قبول نمیکنه من حتی دختر واقعیشم نیستم
لیا : (خنده)
جیسو : چیه به چی میخندی
لیا : نکنه فک کردی من اون اسکل رو میگم اون نه بابای واقعیت تهیون مدیر مدرسه
جیسو : چییییییی؟ مدیر مدرسه (مخش گوزید)
*تلفن لیا زنگ خورد
لیا : الو باز چیشده
چییی الان خودمو میرسونم
ببین جیسو من تا یه ساعت دیگه بر میگردم فکر فرار به سرت نزنه
کوک ویو
بعد تموم شدن مدرسه جیسو یهو غیبش زد هرچیم بهش زنگ میزنم جواب نمیده
گوشیم زنگ خورد
کوک : سلام شما ؟
لیا : منم لیا اگه میخوای دوس دخترتو نجات بدی تا یه ساعت دیگه خودتو برسون
کوک : دوس دخترم ؟
لیا : اسکل جیسو رو میگم
کوک : چییی جیسو اون کجاست آدرس و برام بفرست
لیا : باشه
کوک ویو
رفتم به اون آدرسی که لیا برام فرستاد بدون اینکه بپرسم قضیه از چه قراره و چیشده
رسیدم اون یه ساختمون متروکه بود رفتم توش یدفه یکی از پشت زد تو سرم و...
پارت ۱۲
جیسو : لیااااا؟
لیا : آره خودمم درست فهمیدی معلومه که اصلا آدمای دور و برت رو نشناختی
جیسو : خوب چرا منو گرفتی مگه من چیکارت کردم من تورو بهترین دوست خودم میدونستم
لیا : خب اشتباه میکردی تو تمام این مدت طعمه من برای بدست آوردن اموال بابات بودی یا بهتره بگم اموال من
جیسو : چ... چی؟
لیا : درست شنیدی بابای تو همه ی اموال منو بالا کشیده نکنه فک کردی اونو با زحمتای خودش بدست آورده منم با تو دوس شدم تا بتونم اونو تحدید کنم که اگه پولمو نده دخترشو میکشم
من ، بابات ، کوک و... هممون رعیس باندای مافیاییم هر باند مافیا رعیس خودشو داره و همه ی ما رعیسا هم از کسی دستور میگیریم کسی تا حالا اونو ندیده ولی من اگه ببینمش با همین دستا خفش میکنم همه بدبختیام بخاطر اونه
بگذریم اصلا من چرا اینارو دارم به تو عروسک کوچولو میگم
جیسو : ی... یعنی همه ی اونا کار تو بود تو اونا رو فرستادی؟
لیا : آره
دیگه حرف زدن بسه باید به بابا جونت زنگ بزنم
جیسو : اون قبول نمیکنه من حتی دختر واقعیشم نیستم
لیا : (خنده)
جیسو : چیه به چی میخندی
لیا : نکنه فک کردی من اون اسکل رو میگم اون نه بابای واقعیت تهیون مدیر مدرسه
جیسو : چییییییی؟ مدیر مدرسه (مخش گوزید)
*تلفن لیا زنگ خورد
لیا : الو باز چیشده
چییی الان خودمو میرسونم
ببین جیسو من تا یه ساعت دیگه بر میگردم فکر فرار به سرت نزنه
کوک ویو
بعد تموم شدن مدرسه جیسو یهو غیبش زد هرچیم بهش زنگ میزنم جواب نمیده
گوشیم زنگ خورد
کوک : سلام شما ؟
لیا : منم لیا اگه میخوای دوس دخترتو نجات بدی تا یه ساعت دیگه خودتو برسون
کوک : دوس دخترم ؟
لیا : اسکل جیسو رو میگم
کوک : چییی جیسو اون کجاست آدرس و برام بفرست
لیا : باشه
کوک ویو
رفتم به اون آدرسی که لیا برام فرستاد بدون اینکه بپرسم قضیه از چه قراره و چیشده
رسیدم اون یه ساختمون متروکه بود رفتم توش یدفه یکی از پشت زد تو سرم و...
۱۷.۸k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.