این چه عشقیه پارت 15
این چه عشقیه پارت 15
بابا ـ سر فیلمبرداریم
ـ این که یه چیز عادیه
بابا ـ الان داخل سئول سر فیلمبرداریم
ـ کی برگشتی؟
بابا ـ امروز صبح اومدم الان میخوام ببینمت کجایی؟
ـ خب من الان شرکتم
بابا ـ ساعت ناهارت کیه؟
ـ یه نیم ساعت دیگه چطور؟
بابا ـ خب من میام دنبالت باشه؟
ـ باشه
بابا ـ پس ادرسو واسم پیامک کن
ـ باشه خدافظ *بوس*
بابا ـ خدافظ
الیوا ـ هانا کی بود؟
ـ بابا بود اومده کره اما معلوم بود که مامانم نیومده
الویا ـ هعیی چی بگم والا
ـ قراره برای ناهار بیاد دنبالم
الویا ـ خوبه
ـ تهیونگ چه اهنگی انتخاب کرده؟
الویا ـ اهنگ "Sape Of You"
ـ وااای دختر اگه با این اهنگه میترکونی
الویا ـ این طور فک میکنی؟
ـ اصن یهو دیدی بوسیدت از کجا معلوم
الویا ـ یاااا
ـ خب چیه راس میگم دیگه
الویا ـ تو با جیمینم بهم میاین
ـ شیجا؟
الویا ـ اوهوم کاش اخر اهنگ میبوسیدت
ـ بیشعور
الویا ـ بی ادب
تهیونگ ـ الویااااا بیا یه بار با اهنگ تمرین کنیم*با صدای بلند*
الویا ـ باشه الان میام*باصدای بلند *
الیوا رفت با تهیونگ تمرین کنه
ویو الویا
قبل از اینکه شروع کنیم داشتم پایین لباسمو میادم داخل سوتینم که
تهیونگ ـ الویا یه تیشرت نداری؟
ـ چرا دارم چطور؟
تهیونگ ـ اخه لباسم تنگه برای همین
ـ باشه اما آرمش مثل مال خودمه
تهیونگ مشکلی نیس
رفتم سمت کمدم داخل کیفم بهش یه تیشتر که مثل مال خودمه اما مشکی بهش دادم رفت تو اتاق پرو نمیدونم چرا منم همراه خودش برد داخل اتاق پرو
ـ چرا منو همراه خودت اوردی؟
تهیونگ ـ اخه از تنهای میترسم *خجالت*
ـ منم از تنهای میترسم
تهیونگ ـ شیجا *لباسشو در میاره*
سری رومو کردم اونور
تهیونگ ـ چیه چرا روتو کردی اونور؟
ـ نکنه میخوای بدنتو ببینم؟
تهیونگ ـ میتونی
ویو تهیونگ
خجالت کشید نمی تونستم جلوی خودمو بگیرم که نبوسمش کع روشو کردم سمت خودمو چسبوندم به دیوار بوسیدمش طعم لباش دیونم کرد(اون تیکه فیک ازدواج سوریه یادتونه که تهیونگ ات رو تو اتاق پرو بوسید ازش خوشم اومد باز استفاده کردم ازش)
الویا ـ....
ـ خیلی یهوی بود ببخشید
الویا ـ میسه متم ببوسمت؟
ـ چ....
الویا دستاشو گذاشت روی زاویه ی فَکَم و لباشو گذاشت روی لبام باهم همکاری کردیم
ـ فک کنم واقعا عاشقت شدم
الویا ـ منم
ـ اما میدونی که اگه پی دی نیم بفمه اخراجم میکنه
الویا ـ حواسمه
الویا ـ واقعا دوسم داری؟
ـ خب راستش اون ب تو کلاب مست اون چشمات شدم
الویا ـ میشه بریم پیش بقیه؟
ـ اره
از اتاق خارج شدیم اهمگو گذاشتم و باهاش یه تمرین ریزی کردیم
(یه تیکشو واستون گذاشتم اسلاید دو)
یوی الویا
هماهنگیمون عالی بود حرکتای منو پیش بینی میکرد
و این خوشحالم کرد
بابا ـ سر فیلمبرداریم
ـ این که یه چیز عادیه
بابا ـ الان داخل سئول سر فیلمبرداریم
ـ کی برگشتی؟
بابا ـ امروز صبح اومدم الان میخوام ببینمت کجایی؟
ـ خب من الان شرکتم
بابا ـ ساعت ناهارت کیه؟
ـ یه نیم ساعت دیگه چطور؟
بابا ـ خب من میام دنبالت باشه؟
ـ باشه
بابا ـ پس ادرسو واسم پیامک کن
ـ باشه خدافظ *بوس*
بابا ـ خدافظ
الیوا ـ هانا کی بود؟
ـ بابا بود اومده کره اما معلوم بود که مامانم نیومده
الویا ـ هعیی چی بگم والا
ـ قراره برای ناهار بیاد دنبالم
الویا ـ خوبه
ـ تهیونگ چه اهنگی انتخاب کرده؟
الویا ـ اهنگ "Sape Of You"
ـ وااای دختر اگه با این اهنگه میترکونی
الویا ـ این طور فک میکنی؟
ـ اصن یهو دیدی بوسیدت از کجا معلوم
الویا ـ یاااا
ـ خب چیه راس میگم دیگه
الویا ـ تو با جیمینم بهم میاین
ـ شیجا؟
الویا ـ اوهوم کاش اخر اهنگ میبوسیدت
ـ بیشعور
الویا ـ بی ادب
تهیونگ ـ الویااااا بیا یه بار با اهنگ تمرین کنیم*با صدای بلند*
الویا ـ باشه الان میام*باصدای بلند *
الیوا رفت با تهیونگ تمرین کنه
ویو الویا
قبل از اینکه شروع کنیم داشتم پایین لباسمو میادم داخل سوتینم که
تهیونگ ـ الویا یه تیشرت نداری؟
ـ چرا دارم چطور؟
تهیونگ ـ اخه لباسم تنگه برای همین
ـ باشه اما آرمش مثل مال خودمه
تهیونگ مشکلی نیس
رفتم سمت کمدم داخل کیفم بهش یه تیشتر که مثل مال خودمه اما مشکی بهش دادم رفت تو اتاق پرو نمیدونم چرا منم همراه خودش برد داخل اتاق پرو
ـ چرا منو همراه خودت اوردی؟
تهیونگ ـ اخه از تنهای میترسم *خجالت*
ـ منم از تنهای میترسم
تهیونگ ـ شیجا *لباسشو در میاره*
سری رومو کردم اونور
تهیونگ ـ چیه چرا روتو کردی اونور؟
ـ نکنه میخوای بدنتو ببینم؟
تهیونگ ـ میتونی
ویو تهیونگ
خجالت کشید نمی تونستم جلوی خودمو بگیرم که نبوسمش کع روشو کردم سمت خودمو چسبوندم به دیوار بوسیدمش طعم لباش دیونم کرد(اون تیکه فیک ازدواج سوریه یادتونه که تهیونگ ات رو تو اتاق پرو بوسید ازش خوشم اومد باز استفاده کردم ازش)
الویا ـ....
ـ خیلی یهوی بود ببخشید
الویا ـ میسه متم ببوسمت؟
ـ چ....
الویا دستاشو گذاشت روی زاویه ی فَکَم و لباشو گذاشت روی لبام باهم همکاری کردیم
ـ فک کنم واقعا عاشقت شدم
الویا ـ منم
ـ اما میدونی که اگه پی دی نیم بفمه اخراجم میکنه
الویا ـ حواسمه
الویا ـ واقعا دوسم داری؟
ـ خب راستش اون ب تو کلاب مست اون چشمات شدم
الویا ـ میشه بریم پیش بقیه؟
ـ اره
از اتاق خارج شدیم اهمگو گذاشتم و باهاش یه تمرین ریزی کردیم
(یه تیکشو واستون گذاشتم اسلاید دو)
یوی الویا
هماهنگیمون عالی بود حرکتای منو پیش بینی میکرد
و این خوشحالم کرد
۷.۴k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.