شیلان
*شیلان*
هیرسا:
با تکون شونه ام چشام رو باز کردم بابا بود اروم گفت : خوابی که هنوز بلند شو یکم قدم بزن
نگاهم به شیلان افتاد خواب بود
بابا هم مسیر نگاهمو نگاه کرد وگفت : چرا پیش تو نیست ؟!
- نمی دونم
بابا : دروغ میگی
به بابا نگاه کردم اروم گفت : این دختر کی بوداومد اینجا
دستمو گرفت از تخت اومدم پایین
- نگین رو می گید ؟!
بابا : اره
چی می گفتم اگه می گفتم پرستارم بود اگه می گفتم قبل شیلان هر رو اینجا بود چی می گفت
بابا : چی شد سوال من جواب نداره
- شیلان چیزی گفته
بابا : چه ربطی به شیلان داره
- نگین یه دوسته
رفتیم تو سالن زنگ زدن بابا رفت در رو باز کرد بعد متعجب اومد وگفت : یه پسره ای نمی دونم چی میگه
رفتم کنار در دیدم ادیال هست که اخمی کرد وگفت : شیلان کجاست ؟!
- شیلان خونه است
ادیال : اون رو ازمن قایم می کنی بگو بیاد ببینمش تو همیشه اذیتش می کردی نکنه بلایی سرش اوردی
- اون خونه است وخوابه کارتو بگو وبرو چون اجازه نمیدم بیای تو خونه ای من
ادیال رو به بابام گفت : شما بگید شیلان کجاست ؟!
بابا سوالی نگاهم کرد وگفت : چی میگه پسرم ؟!
- شیلان خوابه ادیال بهش میگم باهات حرف بزنه
یهو حمله کرد طرفم ومشتی زد تو دهنم مامان جیغ زد وگفت : این کیه ؟!هیرسا ....
بابا : این کیه هیرسا
- پسر دایی شیلان
ادیال : بگو شیلان رو چیکار کردی
- گمشو بیرون
بابا دستمو گرفت ولی نتونست جلوم رو بگیره با مشت زدم رو بینیش صورتش پر خون شد بابا داد زدوگفت : هیرسا چی میگه این تکون نخورتو تازه از بیمارستان مرخص شدی ...هیرسا میگم این کیه چی می خواد ؟؟؟!!!
- شیلان رو می خواد ...
با صدای شیلان برگشتم که گفت : چی شده هیرسا ؟!
بهش اخم کردم وگفتم : به این وحشی بگو
شیلان نمی دونم به زبان روسی چی گفت به ادیال که عصبی شد ورو به من گفت: شیلان اومده اینجا از تو انتقام بگیره اصلا تو رو دوست نداره می خواد برگرده
شیلان با رنگی پریده نگام کرد چیزی که خودم می دونستم رو به ادیال گفتم : خودم می دونم پس لطفا از اینجا برو شیلان جوابشو بده
شیلان متحیر نگام می کرد انگار باورش نمی شد دستشو بخونم
هیرسا:
با تکون شونه ام چشام رو باز کردم بابا بود اروم گفت : خوابی که هنوز بلند شو یکم قدم بزن
نگاهم به شیلان افتاد خواب بود
بابا هم مسیر نگاهمو نگاه کرد وگفت : چرا پیش تو نیست ؟!
- نمی دونم
بابا : دروغ میگی
به بابا نگاه کردم اروم گفت : این دختر کی بوداومد اینجا
دستمو گرفت از تخت اومدم پایین
- نگین رو می گید ؟!
بابا : اره
چی می گفتم اگه می گفتم پرستارم بود اگه می گفتم قبل شیلان هر رو اینجا بود چی می گفت
بابا : چی شد سوال من جواب نداره
- شیلان چیزی گفته
بابا : چه ربطی به شیلان داره
- نگین یه دوسته
رفتیم تو سالن زنگ زدن بابا رفت در رو باز کرد بعد متعجب اومد وگفت : یه پسره ای نمی دونم چی میگه
رفتم کنار در دیدم ادیال هست که اخمی کرد وگفت : شیلان کجاست ؟!
- شیلان خونه است
ادیال : اون رو ازمن قایم می کنی بگو بیاد ببینمش تو همیشه اذیتش می کردی نکنه بلایی سرش اوردی
- اون خونه است وخوابه کارتو بگو وبرو چون اجازه نمیدم بیای تو خونه ای من
ادیال رو به بابام گفت : شما بگید شیلان کجاست ؟!
بابا سوالی نگاهم کرد وگفت : چی میگه پسرم ؟!
- شیلان خوابه ادیال بهش میگم باهات حرف بزنه
یهو حمله کرد طرفم ومشتی زد تو دهنم مامان جیغ زد وگفت : این کیه ؟!هیرسا ....
بابا : این کیه هیرسا
- پسر دایی شیلان
ادیال : بگو شیلان رو چیکار کردی
- گمشو بیرون
بابا دستمو گرفت ولی نتونست جلوم رو بگیره با مشت زدم رو بینیش صورتش پر خون شد بابا داد زدوگفت : هیرسا چی میگه این تکون نخورتو تازه از بیمارستان مرخص شدی ...هیرسا میگم این کیه چی می خواد ؟؟؟!!!
- شیلان رو می خواد ...
با صدای شیلان برگشتم که گفت : چی شده هیرسا ؟!
بهش اخم کردم وگفتم : به این وحشی بگو
شیلان نمی دونم به زبان روسی چی گفت به ادیال که عصبی شد ورو به من گفت: شیلان اومده اینجا از تو انتقام بگیره اصلا تو رو دوست نداره می خواد برگرده
شیلان با رنگی پریده نگام کرد چیزی که خودم می دونستم رو به ادیال گفتم : خودم می دونم پس لطفا از اینجا برو شیلان جوابشو بده
شیلان متحیر نگام می کرد انگار باورش نمی شد دستشو بخونم
- ۵۱.۹k
- ۲۲ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط