*شیلان*
*شیلان*
شیلان:
ادیال منتظر نگام می کرد به زبان روسی گفتم : برو ادیال من اینجا می مونم
نگاهم کرد وگفت : تو قول دادی برمی گردی
- اشتباه کردم اون موقع ناراحت بودم
ادیال : منتظرت می مونم شیلان
نگاهی به هیرسا انداخت وگفت : اون ارزش اینکه بمونی پیشش رو نداره پراز غروره برگرد شیلان منتظرت می مونیم
اینارو گفت ورفت
برگشتم هیرسا رو نگاه کردم دستمالی جلو دهنش بودکه پر خون بود دلخور نگاهم کرد ورفت اتاقش عمو ومامان هنگامه هر چقدر سوال جوابم کردن جوابشون رو نمی دادم وبغض کردم وای هیرسا فهمیده بود از چیزی که می ترسیدم به سرم اومده بود
عمو : چرادحرف نمی زنی شیلان
- بعدامیگم عمو
رفتم اتاق هیرسا کنار پنجره وایساده بود سیگار می کشید جیغ زدم وگفتم : چیکار می کنی هیرسا سیگار نکش چقدر دکتر گفت وتو گوش نمیدی
هیرسا: می خواستی بازی ام بدی
بغض تو صداش دلمو لرزوند
- نه هیرسا اینجوری که تو میگی نیست
هیرسا : فقط دیگه نمی خوام ببینمت
- هیرسا
هیرسا : برو
هیرسا بخدا دوست دارم
برگشت نگام کرد وگفت : نداری پس گمشو خالی شدی عقده هات خالی کردی منو بازیچه دست خودت کردی دلمو شکوندی حالا برو
- نمیرم
هیرسا: دیگه چی می خوای جونمو ؟؟؟!!!!
می بینی که چه بلاها سرم اومده دیگه باید حتما جلو روت جون بدم که باورت بشه
- معذرت می خوام هیرسا اولش اومدم به قصد آزارت ولی دیدم دل خودم گیره
هیرسا : اگه گیر بود راضی می شدی زن من بشی نه اینکه بهم محرم بشی با یه کاغذ مسخره وجون و روحمو باهم آتیش بزنی
راضی نشدی هنوز
- هیرسا ...
هیرسا : برو از اینجا شیلان بخداقسم یه بلایی سرخودم میارم خسته شدم دیگه برو
نمی خوام کسی بفهمه
- برم کجا
هیرسا : همونوجایی که اومدی ببین ادیال پایین هنوزوایساده می تونی بری
با بغض نگاش کردم
- سیگار نکش
هیرسا : برو .
- هیرسا
رفتم جلو فریاد زد وگفت : برو شیلان
اشک از چشام سرازیر شد ونگاش می کردم پشت کرد بهم
شیلان:
ادیال منتظر نگام می کرد به زبان روسی گفتم : برو ادیال من اینجا می مونم
نگاهم کرد وگفت : تو قول دادی برمی گردی
- اشتباه کردم اون موقع ناراحت بودم
ادیال : منتظرت می مونم شیلان
نگاهی به هیرسا انداخت وگفت : اون ارزش اینکه بمونی پیشش رو نداره پراز غروره برگرد شیلان منتظرت می مونیم
اینارو گفت ورفت
برگشتم هیرسا رو نگاه کردم دستمالی جلو دهنش بودکه پر خون بود دلخور نگاهم کرد ورفت اتاقش عمو ومامان هنگامه هر چقدر سوال جوابم کردن جوابشون رو نمی دادم وبغض کردم وای هیرسا فهمیده بود از چیزی که می ترسیدم به سرم اومده بود
عمو : چرادحرف نمی زنی شیلان
- بعدامیگم عمو
رفتم اتاق هیرسا کنار پنجره وایساده بود سیگار می کشید جیغ زدم وگفتم : چیکار می کنی هیرسا سیگار نکش چقدر دکتر گفت وتو گوش نمیدی
هیرسا: می خواستی بازی ام بدی
بغض تو صداش دلمو لرزوند
- نه هیرسا اینجوری که تو میگی نیست
هیرسا : فقط دیگه نمی خوام ببینمت
- هیرسا
هیرسا : برو
هیرسا بخدا دوست دارم
برگشت نگام کرد وگفت : نداری پس گمشو خالی شدی عقده هات خالی کردی منو بازیچه دست خودت کردی دلمو شکوندی حالا برو
- نمیرم
هیرسا: دیگه چی می خوای جونمو ؟؟؟!!!!
می بینی که چه بلاها سرم اومده دیگه باید حتما جلو روت جون بدم که باورت بشه
- معذرت می خوام هیرسا اولش اومدم به قصد آزارت ولی دیدم دل خودم گیره
هیرسا : اگه گیر بود راضی می شدی زن من بشی نه اینکه بهم محرم بشی با یه کاغذ مسخره وجون و روحمو باهم آتیش بزنی
راضی نشدی هنوز
- هیرسا ...
هیرسا : برو از اینجا شیلان بخداقسم یه بلایی سرخودم میارم خسته شدم دیگه برو
نمی خوام کسی بفهمه
- برم کجا
هیرسا : همونوجایی که اومدی ببین ادیال پایین هنوزوایساده می تونی بری
با بغض نگاش کردم
- سیگار نکش
هیرسا : برو .
- هیرسا
رفتم جلو فریاد زد وگفت : برو شیلان
اشک از چشام سرازیر شد ونگاش می کردم پشت کرد بهم
۲۴.۲k
۲۲ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.