رمان آخرین بوسه

رمان آخرین بوسه🤤
پارت سوم...👇
نیکا:( اوکی ، ساعت کارم چجوریه؟)
متین:( هروقت خواستی بیا)
نیکا:( باوش ، حقوق چجوریه؟)
متین:( سریع و کاربلد باشی تا ده ملیارد میتونی پول بگیری)
نیکا:( گفتین ده ملیارد😃؟)
متین:( بله چطور؟)
نیکا:( باید چیکار کنم تا بتونم انقد پول بگیرم؟؟؟؟)
متین:( یک موفقیت برای شرکت باعث میشه حقوق کارمندا زیاد شه)
نیکا:( مثلا چه موفقیتی؟)
متین:( اطلاعات مخفی شرکت رو بعضی از شرکت ها میدونن یعنی یک جاسوس توی شرکت هست اگه بتونی جاسوس رو پیدا کنی حتی شرکت هم میزنم به نامت😂)
نیکا:( 😅 )
متین:( پس قبوله؟)
نیکا:( معلومه که قبوله😌)
متین:( پس امشب بخاطر شغل جدیدت توی خونه ی من شام دعوتی😉)
نیکا:( عرررر جیهسخسث، ووویی ببخشید یک لحظه از کنترل خودم خارج شدم😖)
متین:( شما فقط ذوق کنید😁، راستی اسمتون رو نپرسیدم)
نیکا:( من نیکام)
متین:( اسمتون هم مثل خودتون زیباست)
نیکا تو ذهنش:( باو گاییدی چق زر مفت میزنی میخوام بکشمت داش بعد تو چرت میگی)
نیکا:( مرسی اسم شماهم متین هست؟)
متین:( اوهوم)
نیکا:( اسم شمام زیباست)
متین:( هع ممنون😅، بهم شما نگو راحت باش)
نیکا:( باوش)
متین:( خب الان ما رفیقیم؛ بیا یواشکی فرار کنیم بریم شهربازی😃)
نیکا:( عررر ببررریییمممم)
❤‍🩹اگه پارت بعدی رو میخوای لایکای این پارتو به ده برسون❤‍🩹
دیدگاه ها (۹)

رمان آخرین بوسه🤤پارت چهارم...👇رفتن سوار ماشین شدن تا برن شهر...

رمان آخرین بوسه🤤پارت پنجم...👇نیکا:( جیغغغ ذوققق بشتنییی)متین...

رمان آخرین بوسه🤤پارت دوم...👇ماشین متین جلوی شرکت پارک کرد . ...

رمان آخرین بوسه🤤پارت اول...👇نیکا:( آخه من ده ملیارد از کجا ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط