دنیای عجیب پارت پنجم
سریع هممون از اشپزخونه چاقو گذاشتیم تو کیفامون و پشت سر هم رفتیم پایین اول دیانا و محراب و ممد و مهدیس و هانی رفتن بعدشم من و ارسلان و متین و ممدرضا و المیرا. خداروشکر تا اخرین نفر یه خطم برنداشتیم. ارسلان:نیکا تو اینجاهارو میشناسی برو یه جای امن. من توی ذهنم دنبال یه منطقه ی امن بودم که بریم که با صدای جیغ بچه ها چشمامو باز کردم ی زامبی اونور حیاط بود بعد از چاقویی که از سمت نمیدونم کی به سمت زامبی پرتاب شد و خورد به دستش فقط فهمیدم که دویدم و بقیه پشتم اومدن ی کوچه تو ذهنم بود که بریم اونجا اصلا حواسم به اطراف نبود که زامبی هست نیست کسیو خورده نخورده کف خیابون خونیه نیست چی به چیه فقط وقتی به مقصد رسیدیم از شدت خستگی و دویدن زیاد فقط نشستم تو کوچه و نفس نفس زدم. بچه هام نشستن و بعد از پنج دقیقه که ی ابی خوردیم و نفسمون بهتر شد دیا گفت:الان یه کوچه بن بست منطقه امنه؟ هانی:سوال منم هست چرا باید اینجا امن باشه خب یه کوچست دیگه.
پارت چهار:
نیکا:اینجا معمولی نیست،اینجا کوچه شاوِرون عه. متن:شاورون چیه دیگه؟ نیکا:اسم اینجا کوچه شاورون عه. بیست ساله متروکست و خالیه خالیه.کمتر کسی میاد اینجا همیشه خالی بوده. اخرین بار یه خانواده پنج سال پیش اومدن اینجا که بعد دوهفته دیگه کسی ازشون خبر دار نشد و نفهمیدن کجا رفتن چیشد.همین خالی بودنش الان امنش کرده. المیرا:یعنی..اینجا ج..ج...ج.. نیکا:منظورتو گرفتم حرفتو بزن. المیرا:از همونا داره که اینقدر خالی و عجیب طوره؟ نیکا:اگر از اونا داشت ی صدایی چیزی باید ازش میومد ولی همیشه شاورون ساکت بوده من خودم هیچوقت ازش نترسیدم چون حتی قیافشم عادیه شمام فکر کردین کوچه ی عادی عه. مهدیس:ولی اگر واقعا پشت این خونه ها از همون چیزا باشه چی؟ ممد:اگرم باشه عب نداره،از زامبیا بدتر نیستن. نیکا:اینقدر از شاورون نترسین شمام حالا،مامان بزرگم همیشه میگفت ادما از همه ترسناک ترن،شاورون ادم نداره پس امن ترین جای دنیاس. متین:اینارو ولش،یعنی قراره تو کوچه بمونیم؟. نیکا:نه من که شمارو جای بد نمیبرم،میریم توی یکی از خونه ها. هانی:من نمیام اگر از اونا داشته باشه چی خببببب. نیکا:میل خودته،میتونی تو کوچه بمونی و لذت ببری.
-
این پارتو خودم خیلی دوصت^_^
شاورون خیلی ماجرا داره....
پارت چهار:
نیکا:اینجا معمولی نیست،اینجا کوچه شاوِرون عه. متن:شاورون چیه دیگه؟ نیکا:اسم اینجا کوچه شاورون عه. بیست ساله متروکست و خالیه خالیه.کمتر کسی میاد اینجا همیشه خالی بوده. اخرین بار یه خانواده پنج سال پیش اومدن اینجا که بعد دوهفته دیگه کسی ازشون خبر دار نشد و نفهمیدن کجا رفتن چیشد.همین خالی بودنش الان امنش کرده. المیرا:یعنی..اینجا ج..ج...ج.. نیکا:منظورتو گرفتم حرفتو بزن. المیرا:از همونا داره که اینقدر خالی و عجیب طوره؟ نیکا:اگر از اونا داشت ی صدایی چیزی باید ازش میومد ولی همیشه شاورون ساکت بوده من خودم هیچوقت ازش نترسیدم چون حتی قیافشم عادیه شمام فکر کردین کوچه ی عادی عه. مهدیس:ولی اگر واقعا پشت این خونه ها از همون چیزا باشه چی؟ ممد:اگرم باشه عب نداره،از زامبیا بدتر نیستن. نیکا:اینقدر از شاورون نترسین شمام حالا،مامان بزرگم همیشه میگفت ادما از همه ترسناک ترن،شاورون ادم نداره پس امن ترین جای دنیاس. متین:اینارو ولش،یعنی قراره تو کوچه بمونیم؟. نیکا:نه من که شمارو جای بد نمیبرم،میریم توی یکی از خونه ها. هانی:من نمیام اگر از اونا داشته باشه چی خببببب. نیکا:میل خودته،میتونی تو کوچه بمونی و لذت ببری.
-
این پارتو خودم خیلی دوصت^_^
شاورون خیلی ماجرا داره....
۱۷.۷k
۲۹ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.