عضو هشتم
عضو هشتم
پارت سوم
وقتی خواهر جونگ کوکی و تهیونگ عاشقت میشه ....
فردا موقع اجرا
با صدای دست و جیغ های آرمی ها رفتیم رویه صحنه و رقص شروع شد
یه قسمتی از رقص باید یکی از دنسر ها کمرمو می گرفت و منو رو به خودش بر می گردوند با اینکه تهیونگ از قبل کلی با مربی رقصمون حرف زده بود که این قسمت رو عوض کنن اما این کارو نکردن و تهیونگ از اون قسمت به شدت بدش میومد
تهیونگ: لطفاً زیاد نزدیک اون دنسر نشو
ات:باشه عزیزم (خنده)
جیمین:عزیزم !
ات: اجرا شروع شد
بلاخره به اون قسمت از رقص رسید اما برعکس تمرین همیشه دنسر منو کشوند بغلش و شروع کرد به بوسیدنم که با پرت شدنش منم افتادم زمین تو شک بودم که با صدای داد تهیونگ حواسم اومد سر جاش
تهیونگ:چه گوهی داشتی می خوردی؟(عربده)
با مشت محکمی که تهیونگ زد همه ی آدم های پشت صحنه اومدن رویه صحنه و تهیونگ رو از دنسر جدا کردن
رفتم پیش تهیونگ و بازوش رو گرفتم
ات:تهیونگ بسه
تهیونگ:چیو بسه ندیدی چیکار کرد(داد)
ات: وسط اجراییم زشته بیا بریم پشت صحنه
تهیونگ: باشه
نیم ساعت بعد
با پسرا و منیجرمون نشسته بودیم تو یه اتاق تهیونک هنوز عصبی بود و داشت با نگاهش منیجرمون رو میخورد
منیجر:این چه کاری بود کردی ؟ (عصبی)
تهیونگ:انتظار نداشتی که وایسم نگاهشون میکردم
منیجر:اگه نگاشون میکردی الان وضعیت خیلی بهتر بود برو پیج کمپانی رو ببین همه میگن ات هم با دنسر هم با تهیونگ قرار میزاره کلی هیت گرفته
تهیونگ: یه جوری میگی انگار هیت گرفتن ات خیلی براتون مهمه شما فقط به فکر خودتونین
منیجر:به من دیگه ربطی نداره هر غلطی میخواین بکنین فقط لطفاً این گند کاری هارو جمع بکنید
با صدای محکم بسته شدن در همه یه نفس راحت از رفتنش کشیدیم
جیمین:حالا میخواین چیکار کنین؟
نامجون: باید بریم از مردم عذرخواهی کنیم و دوباره اجرا کنیم
همه:باشه
بلند شدیم و بعد از تموم شدن اجرای آریانا رفتیم روی استیج
نامجون: یه بار دیگه سلام میخواستیم بابت اتفاقی که افتاد از همتون معذرت خواهی بکنیم ات جای خواهرمونه و اینکه ببینیم یکی به زور می بوستش باعث عصبی شدنمون میشه لطفاً مارو ببخشید
صدای دست ها بلند شد که نشونه ی این بود که همه مشکلی با این اتفاقی که افتاده ندارن
دو روز بعد
تق تق ( صدای در 🤣)
ات:بله ؟
جونگ کوک:بیام تو؟
ات: تو همین الانش داخلی
جونگ کوک:یه بار خواستم اجازه بگیرم اگه گذاشتی
ات:خب باشه بیا تو
جونگکوک:ات میخواستم یه چیزی ازت بپرسم
ات:بپرس
جونگکوک:تو و تهیونگ قرار میزارین؟
ات:چی ؟ نه نه ما نه بابا کی گفته؟
جونگ کوک:خودم دیشب دیدمتون که داشتین همو میبوسیدین
ات:.....
پارت سوم
وقتی خواهر جونگ کوکی و تهیونگ عاشقت میشه ....
فردا موقع اجرا
با صدای دست و جیغ های آرمی ها رفتیم رویه صحنه و رقص شروع شد
یه قسمتی از رقص باید یکی از دنسر ها کمرمو می گرفت و منو رو به خودش بر می گردوند با اینکه تهیونگ از قبل کلی با مربی رقصمون حرف زده بود که این قسمت رو عوض کنن اما این کارو نکردن و تهیونگ از اون قسمت به شدت بدش میومد
تهیونگ: لطفاً زیاد نزدیک اون دنسر نشو
ات:باشه عزیزم (خنده)
جیمین:عزیزم !
ات: اجرا شروع شد
بلاخره به اون قسمت از رقص رسید اما برعکس تمرین همیشه دنسر منو کشوند بغلش و شروع کرد به بوسیدنم که با پرت شدنش منم افتادم زمین تو شک بودم که با صدای داد تهیونگ حواسم اومد سر جاش
تهیونگ:چه گوهی داشتی می خوردی؟(عربده)
با مشت محکمی که تهیونگ زد همه ی آدم های پشت صحنه اومدن رویه صحنه و تهیونگ رو از دنسر جدا کردن
رفتم پیش تهیونگ و بازوش رو گرفتم
ات:تهیونگ بسه
تهیونگ:چیو بسه ندیدی چیکار کرد(داد)
ات: وسط اجراییم زشته بیا بریم پشت صحنه
تهیونگ: باشه
نیم ساعت بعد
با پسرا و منیجرمون نشسته بودیم تو یه اتاق تهیونک هنوز عصبی بود و داشت با نگاهش منیجرمون رو میخورد
منیجر:این چه کاری بود کردی ؟ (عصبی)
تهیونگ:انتظار نداشتی که وایسم نگاهشون میکردم
منیجر:اگه نگاشون میکردی الان وضعیت خیلی بهتر بود برو پیج کمپانی رو ببین همه میگن ات هم با دنسر هم با تهیونگ قرار میزاره کلی هیت گرفته
تهیونگ: یه جوری میگی انگار هیت گرفتن ات خیلی براتون مهمه شما فقط به فکر خودتونین
منیجر:به من دیگه ربطی نداره هر غلطی میخواین بکنین فقط لطفاً این گند کاری هارو جمع بکنید
با صدای محکم بسته شدن در همه یه نفس راحت از رفتنش کشیدیم
جیمین:حالا میخواین چیکار کنین؟
نامجون: باید بریم از مردم عذرخواهی کنیم و دوباره اجرا کنیم
همه:باشه
بلند شدیم و بعد از تموم شدن اجرای آریانا رفتیم روی استیج
نامجون: یه بار دیگه سلام میخواستیم بابت اتفاقی که افتاد از همتون معذرت خواهی بکنیم ات جای خواهرمونه و اینکه ببینیم یکی به زور می بوستش باعث عصبی شدنمون میشه لطفاً مارو ببخشید
صدای دست ها بلند شد که نشونه ی این بود که همه مشکلی با این اتفاقی که افتاده ندارن
دو روز بعد
تق تق ( صدای در 🤣)
ات:بله ؟
جونگ کوک:بیام تو؟
ات: تو همین الانش داخلی
جونگ کوک:یه بار خواستم اجازه بگیرم اگه گذاشتی
ات:خب باشه بیا تو
جونگکوک:ات میخواستم یه چیزی ازت بپرسم
ات:بپرس
جونگکوک:تو و تهیونگ قرار میزارین؟
ات:چی ؟ نه نه ما نه بابا کی گفته؟
جونگ کوک:خودم دیشب دیدمتون که داشتین همو میبوسیدین
ات:.....
۷.۷k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.