وقتی خواهر نامجون هستی و جین عاشقته
پارت۱۲
دکتر.حالش خوبه ولی یک هفته استراحت کنند و این یک هفته این دارو رو بخورند
مامان جنی.چشم
همه رفتند داخل اتاق
+اینجا چه خبره
∆مارو یادت میاد
+آره ولی یک دفعه اومدید بالای سرم ترسیدم
√احمق
+نامجون ی چی به این دوست دخترت بگو وگرنه میگیرم میزنمش
م.جنی.چی دوست دختر
:ببخشید بهتون نگفتیم ولی من و هاری همو دوست داریم
م.جنی.واقعا خیلی خوشحالم
+پس بابا
م.جنی.رفته شرکت
+آها
م.جنی.من باید برم شما هم بعد مرخص شدن جنی بیاید خونه
:چشم
:راستی هفته بعد قرار بریم جزیره.....
+واقعا
:آره ولی بدون پدر و مادرامون
+چه خوب
+میشه کمک کنید راه برم
:باشه
مرخص شد
رفتن خونه
م.جنی.امشب ی مهمونی داریم ی لباس شیک میپوشیا
+چرا
م.جنی.چون پسر لی عاشقت بشه
+ولی من ی لباس مجلسی شیک نمیپوشم
م.جنی.همینی که هست
رفتم توی اتاقم و تا میتونستم گریه کردم که یک دفه
#فیک
دکتر.حالش خوبه ولی یک هفته استراحت کنند و این یک هفته این دارو رو بخورند
مامان جنی.چشم
همه رفتند داخل اتاق
+اینجا چه خبره
∆مارو یادت میاد
+آره ولی یک دفعه اومدید بالای سرم ترسیدم
√احمق
+نامجون ی چی به این دوست دخترت بگو وگرنه میگیرم میزنمش
م.جنی.چی دوست دختر
:ببخشید بهتون نگفتیم ولی من و هاری همو دوست داریم
م.جنی.واقعا خیلی خوشحالم
+پس بابا
م.جنی.رفته شرکت
+آها
م.جنی.من باید برم شما هم بعد مرخص شدن جنی بیاید خونه
:چشم
:راستی هفته بعد قرار بریم جزیره.....
+واقعا
:آره ولی بدون پدر و مادرامون
+چه خوب
+میشه کمک کنید راه برم
:باشه
مرخص شد
رفتن خونه
م.جنی.امشب ی مهمونی داریم ی لباس شیک میپوشیا
+چرا
م.جنی.چون پسر لی عاشقت بشه
+ولی من ی لباس مجلسی شیک نمیپوشم
م.جنی.همینی که هست
رفتم توی اتاقم و تا میتونستم گریه کردم که یک دفه
#فیک
۷.۲k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.