فیک وقتی خواهر نامجون هستی و جین عاشقته
پارت۱۰
نامجون مست اومد داخل
+یاااا آروم بیا تو
:دوست دارم هر طوری که بخوام میام تو
+ته مو رو چی کار کردید
:فکر کنم رفته کما
+خاک تو سرت الان جواب مامان بابا رو چی میدی
:ولش کن بابا راستی هاری یک دقیقه میای توی آشپز خونه
#با خواهر من چی کار داری
: نمیخورمش که
#تو مستی
:نیستم هاری زود بیا
#اگه کاری باهات کرد جیغ بزن
√باشه
رفتن داخل آشپزخانه
√چی کار داری
:میخام ی چیزی بگم
√بگو
:توی حالت عادی روم نمیشود بخاطر همین مست کردم
:راستش من....من.....دوستت......دارم
√چییییی
:آروم بابا فقط گفتم دوستت دارم
√میشه فکر کنم
:فردا بهم بگو
√زود نیست
:نه خیلی هم دیره
رفتن پیش بقیه
(نامجون خیلی مست نبود و زود حالش برگشت)
+راستی دکتر کی دکتر نوبت عمل داده
:امروز جمعه ست و تو شنبه عمل داری
+آخ جون یک هفته مدرسه نمیرم(مود من وقتی مریضم و مدرسه نمیرم😑😂)
:آروم باش بابا
_راستی دکتر گفت باید دارو هاشو عوض کنه
:دکتر خودش که هیچی نمیگه
+دخترا بیاین توی اتاق من
√∆اوکی
رفتن داخل اتاق
+خوب خیلی وقت عشق و حال نکردیم
+بیاین برای اولین بار توی زندگیمون فیلم ترسناک نگاه کنیم
√موافقم ولی بچها نامجون به من پیشنهاد داده
+واقعا تو چی گفتی
√دوستش دارم ولی روم نمیشه
+همین الان باهم میریم و اعتراف میکنی
√ب...باشه
رفتیم و هاری نامجون رو صدا زد
:چی کار داری
√خوب فکرامو کردم
:خوب
√منم.....دوستت دارم
#فیک
نامجون مست اومد داخل
+یاااا آروم بیا تو
:دوست دارم هر طوری که بخوام میام تو
+ته مو رو چی کار کردید
:فکر کنم رفته کما
+خاک تو سرت الان جواب مامان بابا رو چی میدی
:ولش کن بابا راستی هاری یک دقیقه میای توی آشپز خونه
#با خواهر من چی کار داری
: نمیخورمش که
#تو مستی
:نیستم هاری زود بیا
#اگه کاری باهات کرد جیغ بزن
√باشه
رفتن داخل آشپزخانه
√چی کار داری
:میخام ی چیزی بگم
√بگو
:توی حالت عادی روم نمیشود بخاطر همین مست کردم
:راستش من....من.....دوستت......دارم
√چییییی
:آروم بابا فقط گفتم دوستت دارم
√میشه فکر کنم
:فردا بهم بگو
√زود نیست
:نه خیلی هم دیره
رفتن پیش بقیه
(نامجون خیلی مست نبود و زود حالش برگشت)
+راستی دکتر کی دکتر نوبت عمل داده
:امروز جمعه ست و تو شنبه عمل داری
+آخ جون یک هفته مدرسه نمیرم(مود من وقتی مریضم و مدرسه نمیرم😑😂)
:آروم باش بابا
_راستی دکتر گفت باید دارو هاشو عوض کنه
:دکتر خودش که هیچی نمیگه
+دخترا بیاین توی اتاق من
√∆اوکی
رفتن داخل اتاق
+خوب خیلی وقت عشق و حال نکردیم
+بیاین برای اولین بار توی زندگیمون فیلم ترسناک نگاه کنیم
√موافقم ولی بچها نامجون به من پیشنهاد داده
+واقعا تو چی گفتی
√دوستش دارم ولی روم نمیشه
+همین الان باهم میریم و اعتراف میکنی
√ب...باشه
رفتیم و هاری نامجون رو صدا زد
:چی کار داری
√خوب فکرامو کردم
:خوب
√منم.....دوستت دارم
#فیک
۱۱.۵k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.