پارت11
#پارت11
#Revenge_should_be_sweet
(بعد از ظهر روز بعد )
موکی
داشتم وارد اتاق استراحتم میشدم حداقل نصف روز گذشته بود نمیدونم چرا اقای اوه زنگ نزده
موکی : یعنی اتفاقی برای اقای اوه افتاده ؟نمیفهمم اون که گفت حتما فردا بهم زنگ میزنه
ناهه : خب تو بهش زنگ بزن (درو باز میکنه و وارد اتاق میشه )
موکی : ترسیدم قبلش حداقل در بزن
موکی: هوم بهش زنگ میزنم ولی اینجا خوب انتن نمیده
ناهه: تو این همه سال اینجایی ولی تاحالا نمیدونستی بالا پشت بوم انتن میده ؟
موکی : باشه حالا شلوغش نکن من این همه سال تو اینجا سالی یه بار به کسی زنگ میزدم؟ چرا باید بدونم ؟
گوشیمو از میز برداشتمو با اسانسور رفتم بالا پشت بوم
مین جو
میخواستم سعی کنم بخوابم که یکی زنگ زد
مین جو : کیه اخه ؟
مین جو : چرا موکی زنگ زده ؟
(مکالمه بینشون )
مین جو : بله ؟(سرفه میکنه)
موکی : اتفاقی افتاده؟ حالتون خوب نیست ؟
مین جو : نه مشکلی نیست الان بهترم
موکی : حتما بخاطر زیر بارون موند دیروزه
مین جو : نه اشکالی نداره خودتونو مقصر ندونین(سرفه میکنه)
موکی : ادرستون چیه ؟ بگید الان میام اونجا
مین جو : نه شما الان سر کارید نمیخوام براتون دردسر درست کنم
موکی : لطفا ادرستونو برام بفرستید
مین جو : نه اخه .....(سرفش میگیره )
موکی : اقای اوه من خودمو مقصر میدونم لطفا ادرستونو برام بفرستید
مین جو :باشه باشه
(30 دقیقه بعد )
موکی
موکی : هومممم چه خونه ای بزرگیه.....زنگ در کجاس؟(اطرافو نگاه میکنه )
موکی : اووممم زنگ در چرا اینجاست ؟(زنگ در دقیقا پشت دیوار بود )
رفتم سمت در که مین جو درو باز کرد
مین جو : سلام
#Revenge_should_be_sweet
(بعد از ظهر روز بعد )
موکی
داشتم وارد اتاق استراحتم میشدم حداقل نصف روز گذشته بود نمیدونم چرا اقای اوه زنگ نزده
موکی : یعنی اتفاقی برای اقای اوه افتاده ؟نمیفهمم اون که گفت حتما فردا بهم زنگ میزنه
ناهه : خب تو بهش زنگ بزن (درو باز میکنه و وارد اتاق میشه )
موکی : ترسیدم قبلش حداقل در بزن
موکی: هوم بهش زنگ میزنم ولی اینجا خوب انتن نمیده
ناهه: تو این همه سال اینجایی ولی تاحالا نمیدونستی بالا پشت بوم انتن میده ؟
موکی : باشه حالا شلوغش نکن من این همه سال تو اینجا سالی یه بار به کسی زنگ میزدم؟ چرا باید بدونم ؟
گوشیمو از میز برداشتمو با اسانسور رفتم بالا پشت بوم
مین جو
میخواستم سعی کنم بخوابم که یکی زنگ زد
مین جو : کیه اخه ؟
مین جو : چرا موکی زنگ زده ؟
(مکالمه بینشون )
مین جو : بله ؟(سرفه میکنه)
موکی : اتفاقی افتاده؟ حالتون خوب نیست ؟
مین جو : نه مشکلی نیست الان بهترم
موکی : حتما بخاطر زیر بارون موند دیروزه
مین جو : نه اشکالی نداره خودتونو مقصر ندونین(سرفه میکنه)
موکی : ادرستون چیه ؟ بگید الان میام اونجا
مین جو : نه شما الان سر کارید نمیخوام براتون دردسر درست کنم
موکی : لطفا ادرستونو برام بفرستید
مین جو : نه اخه .....(سرفش میگیره )
موکی : اقای اوه من خودمو مقصر میدونم لطفا ادرستونو برام بفرستید
مین جو :باشه باشه
(30 دقیقه بعد )
موکی
موکی : هومممم چه خونه ای بزرگیه.....زنگ در کجاس؟(اطرافو نگاه میکنه )
موکی : اووممم زنگ در چرا اینجاست ؟(زنگ در دقیقا پشت دیوار بود )
رفتم سمت در که مین جو درو باز کرد
مین جو : سلام
۸.۸k
۱۰ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.