تکپارتی(درخواستی)P1
#تک_پارتی #تکپارتی
#درخواستی
#لینو
&وقتی عضو نهم بودی و تو کنسرت...
علامت ا.ت+ علامت لینو_
ویو یورآ(ادمین قشنگتون..چقد من خودشیفته ام نه😢)
با تمام شدن پارت وکالت میکروفونو از لبات فاصله داده و به پشت رفتی تا آماده رقص پارت هیونجین با لینو بشی..
الان دقیقا جلوی هم گروهیت و دوست صمیمیت که روش مثل چی کراش داشتی و قشنگ جلوش دستو پا جلفت میشدی وایستادی!
چندین هفته اس حسای فراتر از دوستی نصبت به لینو تو دلت شکوفه زده بودن ولی اون تورو فقط به عنوان دوستش میدونست و این بهترین بهونه واسه گم و گور کردن احساساتت بود!
....
لینو با دیدن تویی که به زمین زل زده بودی و منتظر شروع پارت هیونجین واسه رقص بودی لبخند کوتاهی زد..
امروز آخر کنسرت تدارک دیده بود که احساساتی که دو ساله تو دلش مخفی کرده بودو بهت هدیه بده و تو رو به عشق خودش دعوت کنه..
دوباره با فکراش لبخندی زد و بهت زل زد ولی تو همچنان به زمین چشم دوخته بودی و قصد نگاه بهش رو نداشتی و این طولی نکشید که کلافش کرد و باعث شد کاری کنه که چشاتو بهش بدی..
و اون کار،کاری نبود جز تکون دادن دستی که برای آماده رقص به سمتت گرفته بود..
وقتی چشاتو به چشاش دوختی دلت لرزید و باعث لبخندت شد که وقتی لبخندتو دید متقابلا لبخند پر رنگ تری تحویلت دادو بهت چشمک زد..
بلاخره پارت هیونجین و صحنه رقصتون امده بود که بلافاصله بعد شروع پارتش دستتو رو دست لینوی که به سمتت گرفته شده بود گذاشتی و حالا لینو دست به کار شدو دستشو رو کمر لختت گذاشت و تورو نزدیک خودش کرد همه چیز اوکی بود...همه چیز تا موقعی که از درد فجیح یهویی کمرت استب زدی..
لینوی که با متوقف شدن سوالی و با لبخند بهت خیره شده بود سعی کرد با حرکاتش تورو متابقت کنه ولی ثانیه ای نگذشت که با قطره اشکی که از چشمت به زمین ریخت و اون شاهد اون اشکت بود متوقف شد سوالی و نگران بهت خیره شده بود...نمیتونستی چیزی بگی البته اگه هم میگفتی امکان شنیدنشو نداشت پس دیگر توان زیادی به پاهات ندادی و به زمین افتادی که لینو زود گرفتت و باعث شد که هر دو به زمین بنشینید..
اعضا کم کم متوجه تون شده بودن که وقتی حال تورو دیدن زود به طرفت امدن و با یه حرکت دست دستور بستن آهنگ رو دادن..
فنا داد و بیداد میکردن انگار تنها اونا شاهد اتفاق بدی که برات افتاده بودنو میدونستن..
...
حالا لینو هندزفری تو گوشش رو براشته و سعی داشت توی اون داد و بیداد برای اتفاقی که برات افتاده آگاه شه..
تو فقط با گریه بهش زل زده بودی انگار زبونت بند امده بودو نمیتونستی چیزی بگی..
_ا.ت چت شده؟حالت خوبه؟چه اتفاقی افتاده هوم؟؟
جوابی ندادی و اینبار اشکات شدتر گرفت!
_جواب بده ا.تتت چیشدههه؟جایتت درد میکنه؟
چان:ا.....ت؟(نگران)
#درخواستی
#لینو
&وقتی عضو نهم بودی و تو کنسرت...
علامت ا.ت+ علامت لینو_
ویو یورآ(ادمین قشنگتون..چقد من خودشیفته ام نه😢)
با تمام شدن پارت وکالت میکروفونو از لبات فاصله داده و به پشت رفتی تا آماده رقص پارت هیونجین با لینو بشی..
الان دقیقا جلوی هم گروهیت و دوست صمیمیت که روش مثل چی کراش داشتی و قشنگ جلوش دستو پا جلفت میشدی وایستادی!
چندین هفته اس حسای فراتر از دوستی نصبت به لینو تو دلت شکوفه زده بودن ولی اون تورو فقط به عنوان دوستش میدونست و این بهترین بهونه واسه گم و گور کردن احساساتت بود!
....
لینو با دیدن تویی که به زمین زل زده بودی و منتظر شروع پارت هیونجین واسه رقص بودی لبخند کوتاهی زد..
امروز آخر کنسرت تدارک دیده بود که احساساتی که دو ساله تو دلش مخفی کرده بودو بهت هدیه بده و تو رو به عشق خودش دعوت کنه..
دوباره با فکراش لبخندی زد و بهت زل زد ولی تو همچنان به زمین چشم دوخته بودی و قصد نگاه بهش رو نداشتی و این طولی نکشید که کلافش کرد و باعث شد کاری کنه که چشاتو بهش بدی..
و اون کار،کاری نبود جز تکون دادن دستی که برای آماده رقص به سمتت گرفته بود..
وقتی چشاتو به چشاش دوختی دلت لرزید و باعث لبخندت شد که وقتی لبخندتو دید متقابلا لبخند پر رنگ تری تحویلت دادو بهت چشمک زد..
بلاخره پارت هیونجین و صحنه رقصتون امده بود که بلافاصله بعد شروع پارتش دستتو رو دست لینوی که به سمتت گرفته شده بود گذاشتی و حالا لینو دست به کار شدو دستشو رو کمر لختت گذاشت و تورو نزدیک خودش کرد همه چیز اوکی بود...همه چیز تا موقعی که از درد فجیح یهویی کمرت استب زدی..
لینوی که با متوقف شدن سوالی و با لبخند بهت خیره شده بود سعی کرد با حرکاتش تورو متابقت کنه ولی ثانیه ای نگذشت که با قطره اشکی که از چشمت به زمین ریخت و اون شاهد اون اشکت بود متوقف شد سوالی و نگران بهت خیره شده بود...نمیتونستی چیزی بگی البته اگه هم میگفتی امکان شنیدنشو نداشت پس دیگر توان زیادی به پاهات ندادی و به زمین افتادی که لینو زود گرفتت و باعث شد که هر دو به زمین بنشینید..
اعضا کم کم متوجه تون شده بودن که وقتی حال تورو دیدن زود به طرفت امدن و با یه حرکت دست دستور بستن آهنگ رو دادن..
فنا داد و بیداد میکردن انگار تنها اونا شاهد اتفاق بدی که برات افتاده بودنو میدونستن..
...
حالا لینو هندزفری تو گوشش رو براشته و سعی داشت توی اون داد و بیداد برای اتفاقی که برات افتاده آگاه شه..
تو فقط با گریه بهش زل زده بودی انگار زبونت بند امده بودو نمیتونستی چیزی بگی..
_ا.ت چت شده؟حالت خوبه؟چه اتفاقی افتاده هوم؟؟
جوابی ندادی و اینبار اشکات شدتر گرفت!
_جواب بده ا.تتت چیشدههه؟جایتت درد میکنه؟
چان:ا.....ت؟(نگران)
۲۱.۵k
۰۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.