🥀فصل دوم پارت 66🥀
🥀فصل دوم پارت 66🥀
چند روز بعد
ات روبه مبل نشسته بود به ساعت نگاه کرد 11 شب رو نشون میداد جیمین نیومده بود خیلی از دسته جیمین عصبانی بود با خودش میگفت
ات : آخه چرا جیمین اینجوری میکنه همش دیر میاد خونه صبحا هم وقتی خوابم میبره چرا آنقدر باهام سرد شده یا نکنه دختری نه نه ات چیداری میگی جیمین فقد ماله منه
با صدایه دستگیره در از افکارش بیرون رفت و نگاهش رو سمته در داد جیمین با خستگی وارده اوتاق شد و با قیافه عصبانیت همسرش مواجه شد ات رفت جلوه راهش رو گرفت و دست به س*ینه وایستاد
ات : کجا بودی
جیمین : کار داشتم
ات با عصبانیت و داد گفت
ات : دروغ نگو چه کاری چند روزه همش دیر میری و شب دیر برمیگردی چرا فرار میکنی از اون شب تاحالا که بهت گفتم باید حرف بزنیم فرار میکنی چرا فرار میکنی
جیمین نفسه عمیقی کشید و گفت
جیمین : چیزی نیست چرا باید فرار کنم کارا زیادن
بعد از حرفش از کنار ات رد شد اما با صدایه ات سره جاش وایستاد ات با بغض گفت
ات : فکردی نمیدونم رابطه پدریتو با هواجین قط کردی چون وقتی اونو میبینی یاد کاره قبل از خودکشیم میوفتی تو فکر میکنی همیه اون اتفاقاتی که برایه ما اوفتاد تخسیره تو هستش وقتی من و هواجین رو میبینی اون همه اتفاقات تو چشمات میاد
جیمین سکوت کرده بود و به حرفایه همسرش گوش میداد ات سکوت نکرد و دوباره به حرفاش ادامه داد
ات : همش حس میکنم داری بهم خیانت
با این حرفه ات جیمین روش و برگردوند و بهش با تعجب نگاه کرد
ات بغضش گرفت و با بغض حرف زد
ات : هر سانیی ای که میگذره حس میکنم داری با یه دختر وقت میگذرونی
جیمین رفت سمته ات و جلوش وایستاد
جیمین: واقعا تو فکردی بهت خیانت کردم
ات هیچی بهش نگفت و میخواست برو سمته تخت که جیمین مچ دستش رو گرفت و گفت
جیمین : بهت خیانت نکردم اینو بدون
ات که به جیمین پشتش بود گفت
ات : آخه من از کجا بدونم که تو بهم خیانت نمیکنی
جیمین رفت جلوش وایستاد و دستاشو قاب صورته همسرش کرد و با ناراحتی گفت
جیمین : من نمیتونم تو چشمایه هواجین نگاه کنم تو درست گفتی حس میکنم من مقصره همیه اون اتفاقات هستم حس میکنم بخاطره من نزدیک بود از دستت بدیم حس میکنم بخاطره من دخترم از مادرش جدا شد و همسرم نتونست بچشو بزرگ کنه خودمم انگار دیونه شده بودم ترو خدا باور کن من از عشقت دیونم بعدش بهت خیانت کنم
ات فقد تو چشمایه جیمین نگاه میکرد و چشمایه خودش پر از اشک شده بود
ادامه دارد
چند روز بعد
ات روبه مبل نشسته بود به ساعت نگاه کرد 11 شب رو نشون میداد جیمین نیومده بود خیلی از دسته جیمین عصبانی بود با خودش میگفت
ات : آخه چرا جیمین اینجوری میکنه همش دیر میاد خونه صبحا هم وقتی خوابم میبره چرا آنقدر باهام سرد شده یا نکنه دختری نه نه ات چیداری میگی جیمین فقد ماله منه
با صدایه دستگیره در از افکارش بیرون رفت و نگاهش رو سمته در داد جیمین با خستگی وارده اوتاق شد و با قیافه عصبانیت همسرش مواجه شد ات رفت جلوه راهش رو گرفت و دست به س*ینه وایستاد
ات : کجا بودی
جیمین : کار داشتم
ات با عصبانیت و داد گفت
ات : دروغ نگو چه کاری چند روزه همش دیر میری و شب دیر برمیگردی چرا فرار میکنی از اون شب تاحالا که بهت گفتم باید حرف بزنیم فرار میکنی چرا فرار میکنی
جیمین نفسه عمیقی کشید و گفت
جیمین : چیزی نیست چرا باید فرار کنم کارا زیادن
بعد از حرفش از کنار ات رد شد اما با صدایه ات سره جاش وایستاد ات با بغض گفت
ات : فکردی نمیدونم رابطه پدریتو با هواجین قط کردی چون وقتی اونو میبینی یاد کاره قبل از خودکشیم میوفتی تو فکر میکنی همیه اون اتفاقاتی که برایه ما اوفتاد تخسیره تو هستش وقتی من و هواجین رو میبینی اون همه اتفاقات تو چشمات میاد
جیمین سکوت کرده بود و به حرفایه همسرش گوش میداد ات سکوت نکرد و دوباره به حرفاش ادامه داد
ات : همش حس میکنم داری بهم خیانت
با این حرفه ات جیمین روش و برگردوند و بهش با تعجب نگاه کرد
ات بغضش گرفت و با بغض حرف زد
ات : هر سانیی ای که میگذره حس میکنم داری با یه دختر وقت میگذرونی
جیمین رفت سمته ات و جلوش وایستاد
جیمین: واقعا تو فکردی بهت خیانت کردم
ات هیچی بهش نگفت و میخواست برو سمته تخت که جیمین مچ دستش رو گرفت و گفت
جیمین : بهت خیانت نکردم اینو بدون
ات که به جیمین پشتش بود گفت
ات : آخه من از کجا بدونم که تو بهم خیانت نمیکنی
جیمین رفت جلوش وایستاد و دستاشو قاب صورته همسرش کرد و با ناراحتی گفت
جیمین : من نمیتونم تو چشمایه هواجین نگاه کنم تو درست گفتی حس میکنم من مقصره همیه اون اتفاقات هستم حس میکنم بخاطره من نزدیک بود از دستت بدیم حس میکنم بخاطره من دخترم از مادرش جدا شد و همسرم نتونست بچشو بزرگ کنه خودمم انگار دیونه شده بودم ترو خدا باور کن من از عشقت دیونم بعدش بهت خیانت کنم
ات فقد تو چشمایه جیمین نگاه میکرد و چشمایه خودش پر از اشک شده بود
ادامه دارد
۵.۱k
۱۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.