کیانا توکیو ریونجرز
کیانا 𝖎𝖓 𝖙𝖍𝖊 توکیو ریونجرز
part one
ساعت 4 صبح.تهرون
کیانا با صدای آلارم عین برق گرفته ها روی تخت ول میخوره تا الارم رو خاموش کنه
-باشه باشه خفه شو خفه شو شادافاکاف بابااااا*اروم و با حرص*
آلارم رو خاموش میکنه
-برم بشاشم برگردم بشینم تا ساعت 5 بشه ورزشمو بکنم
(آره واقعا بلند میشم برای ورزش سنگین)
بعد از اینکه یه ساعت ورزش کرد رفت حموم و بعد یه موز خوردم و بعد... دوباره خوابیدم🗿👌
ساعت 8:20
بیدار شدم و وقتمو مثل همیشه به بطالت گذروندم تا ساعت 11 که ورزش سنگین دیگمو انجام بدم پس تا اون موقع کلی کار کردم... تلوزیون گوشی گند زدن به آشپزخونه خندیدن بیخودی موزیک و بله
ساعت 11 تا 12 هم ورزشمو کردم و خسته کوفته دوباره رفتم حموم و برگشتم روی مبل لم دادم چشمامو بستم اما یه صداهایی شنیدم انگار صدای موتور و ماشینا صدای مردم انقدر بهم نزدیک بود که حس کردم وسط خیابونم و سریع چشمامو باز کردم و دیدم که واقعا وسط خیابونم اونم چه خیابونی خیابونای توکیو؟! من توی توکیو بودم؟؟؟؟ مننننن اینجا چه گو.هی میخووورمممم
روی زمین توکیو نشسته بودم با یه کوله پشتی که مال خودم بود افتاد تو دستم و یه سری ادم دور و برم وایستاده بودن ولی موضوع اینکه من میفهمیدم چی میگفتن فارسی حرف میزدن ولی ژاپنی بودن ای که دیدم ینی چه؟!
مرد:تو از کجا اومدی؟!
-وا.. والا نمیدونم
یه زن:چطوری یهویی ظاهر شدی چی هستی؟!
-ا.. من خودمم نمیدونم یهویی چشمام رو بستم و باز کردم دیدم وسط خیابون توکیو ام
کم کم همه دورم جمع شدن و سوال میکردن که دیدم خبر نگاری هم اومد سمتم
خبرنگار:این دختر معلوم نیست از کجا اومده ولی هرچی هست ژاپنی نیست دختر میشه بگی از کجا اومدی؟!
-من ممنوعالتصویرم خانم جون مادرتون فیلم نگیرید
خبرنگار:آها... ما سانسور میکنیم فقط بگید چطوری اومدید
-والا من بعد ورزشم... *داشتم میگفتم*
ویو تاکه میچی
در حال دیدن تلوزیون اخبار بودم که خبری دیدم که به نظرم عجیب بود یه دختر اولش فک کردم پسره ولی بعد که یکم دقت کردم فهمیدم دختره( بیناموس... )
+ی.. یعنی چی؟! این چه معنی میتونه داشته باشه؟!
ویو کیانا
-بخدا خودم گیجم گیجججج رحم کنید بزارید تجزیه تحلیل کنم
خبرنگار:پس حداقل بگو احل کجایی
-*نیشخند*با افتخار همه جان و تنم وطنم ایران
خبرنگار:ایرانی هستی! و یه چیزی ببخشید میپرسم دو جنسه ای؟!
-چ.. چی نه فقط موهام پسرونست این چه شتی بود گفتین بابا ولم کنید جون ننتون...
(شروع ماجراعه)
(پارت بعد 10 لایک)
part one
ساعت 4 صبح.تهرون
کیانا با صدای آلارم عین برق گرفته ها روی تخت ول میخوره تا الارم رو خاموش کنه
-باشه باشه خفه شو خفه شو شادافاکاف بابااااا*اروم و با حرص*
آلارم رو خاموش میکنه
-برم بشاشم برگردم بشینم تا ساعت 5 بشه ورزشمو بکنم
(آره واقعا بلند میشم برای ورزش سنگین)
بعد از اینکه یه ساعت ورزش کرد رفت حموم و بعد یه موز خوردم و بعد... دوباره خوابیدم🗿👌
ساعت 8:20
بیدار شدم و وقتمو مثل همیشه به بطالت گذروندم تا ساعت 11 که ورزش سنگین دیگمو انجام بدم پس تا اون موقع کلی کار کردم... تلوزیون گوشی گند زدن به آشپزخونه خندیدن بیخودی موزیک و بله
ساعت 11 تا 12 هم ورزشمو کردم و خسته کوفته دوباره رفتم حموم و برگشتم روی مبل لم دادم چشمامو بستم اما یه صداهایی شنیدم انگار صدای موتور و ماشینا صدای مردم انقدر بهم نزدیک بود که حس کردم وسط خیابونم و سریع چشمامو باز کردم و دیدم که واقعا وسط خیابونم اونم چه خیابونی خیابونای توکیو؟! من توی توکیو بودم؟؟؟؟ مننننن اینجا چه گو.هی میخووورمممم
روی زمین توکیو نشسته بودم با یه کوله پشتی که مال خودم بود افتاد تو دستم و یه سری ادم دور و برم وایستاده بودن ولی موضوع اینکه من میفهمیدم چی میگفتن فارسی حرف میزدن ولی ژاپنی بودن ای که دیدم ینی چه؟!
مرد:تو از کجا اومدی؟!
-وا.. والا نمیدونم
یه زن:چطوری یهویی ظاهر شدی چی هستی؟!
-ا.. من خودمم نمیدونم یهویی چشمام رو بستم و باز کردم دیدم وسط خیابون توکیو ام
کم کم همه دورم جمع شدن و سوال میکردن که دیدم خبر نگاری هم اومد سمتم
خبرنگار:این دختر معلوم نیست از کجا اومده ولی هرچی هست ژاپنی نیست دختر میشه بگی از کجا اومدی؟!
-من ممنوعالتصویرم خانم جون مادرتون فیلم نگیرید
خبرنگار:آها... ما سانسور میکنیم فقط بگید چطوری اومدید
-والا من بعد ورزشم... *داشتم میگفتم*
ویو تاکه میچی
در حال دیدن تلوزیون اخبار بودم که خبری دیدم که به نظرم عجیب بود یه دختر اولش فک کردم پسره ولی بعد که یکم دقت کردم فهمیدم دختره( بیناموس... )
+ی.. یعنی چی؟! این چه معنی میتونه داشته باشه؟!
ویو کیانا
-بخدا خودم گیجم گیجججج رحم کنید بزارید تجزیه تحلیل کنم
خبرنگار:پس حداقل بگو احل کجایی
-*نیشخند*با افتخار همه جان و تنم وطنم ایران
خبرنگار:ایرانی هستی! و یه چیزی ببخشید میپرسم دو جنسه ای؟!
-چ.. چی نه فقط موهام پسرونست این چه شتی بود گفتین بابا ولم کنید جون ننتون...
(شروع ماجراعه)
(پارت بعد 10 لایک)
- ۵.۷k
- ۲۰ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط