Season✨️2 Nightmare of Love💖✨️
Part 77
سویون: مگه میشه همچین مرد زیبا و جذابی رو رد کرد
جیمین خنده ای ساکت کرد و با لبخند به سویون نگاه کرد
پادشاه خندید و در ادامه حرف دختر گفت..
پادشاه: شما خیلی خوش زبان و زیبا هستید
سویون لبخندی زد و دوباره تعظیمی کرد...
سویون: اگر اجازه بدید من مرخص بشم سرورم
پادشاه: بفرمایید
سویون ویو
نگاهی به جیمین کردم که با لبخند و چشمای که توش برق داشت نگاهم میکرد لبخند متقابلی زدم و چشمک پر معنی بهش زدم که توی هوا گرفت و خندش غلیظتر شد...
رفتم و سوار کالسکه شدم و چند دقیقه بعد کالسکه به حرکت در اومد از پنجره کوچیک گوشه کالسکه به بیرون خیره شدم همه رفته بودن جز جیمین که هنوز ایستاده بود و با لبخند نگاهم میکرد سرم رو آوردم بیرون و مثل بچه ها براش دست تکون دادم...ولی قبلش مطمئن بودم که کسی اون اطراف نیست...جیمین هم متقابل دستش رو برام تکون داد...برگشتم سر جام نشستشم پرده پنجره کوچیک کالسکه رو بستم و کمی بعد رسیدیم از شدت خوشحالی تو پوست خودم نمیگنجیدم و به شدت هیجان داشتم...هیجان امشب...هيجان زندگیم...هیجان ازدواج با مردی که عاشقش بودم...هیجان بودن با کسی که دوستش داشتم و اونم دوستم داشت بالاخره زندگیم تعقیر کرد دیگه قرار نبود هر روز سر کوفت های مادر و پدرم رو گوش کنم و از این بهتر که بیشتر یونگی رو میدیدم....
سیسو: بانوی من نمیخواید پیاده شید؟
سویون ویو
با صدای سیسو از افکارم خارج شدم و نگاهی بهش کردم که دم کالسکه ایستاده بود برای کمک کردن بهم تا بتونم پیاده شم لبخندی بهش زدم و دستش طرفم دراز شد دستش رو مهربون گرفتم و از کالسکه خارج شدم....
....
ادامه دارد....
....
اینم پارت هایی بعدی...✨️💖
شرایط پارت بعدی
۲۵ لایک ❤️
۲۵ کامنت 💌
۴ تا فالور 👥️
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.