خواننده شیطون پارت66
#خواننده_شیطون #پارت66
ایسو
من:مرسی دیگه بابا نمیخواد بیاری داخل
دی او:اا من اینجا دس به سینه واستم تو اینارو بیاری آقایون لطفا ببرین داخل
من:همچین میگه انگار خودش حمل میکنه میگه کنار واستا
دی او:چیزی گفتی؟
من:نها من کی نه بابا اشتپ شنیدی
دی.او:الآن میگی من کرم یعنی؟
من:نه اشتپ متوجه شدی
دی او:میگی نفهمم
من:نه اشتپ متوجه شدی
دی او:میگی گیرایم پایینع
من:واا نخیر اصلا آغا غلط کردم خوبه
خندید لعنتی منو ایستگاه کرد بود
دی او:آخه دختر چقدر تو خینگی
من:ااا دی او:(
دی او:باشه ببخشید بیا بریم وسایلاتو جابه جا کنیم
دستشو انداخت دور شونم رفتیم داخل اتاقم وسایلارو جابه جا کردیم باهم کلیم اذیتش کردم ولی باخنده اونم حوصله میکرد خیلی مواظبم.بود
من:خوب دیگه میتونی بری تموم شد
دی او:همینطوری؟!
من:واا آره دیگه همینطوری پس چطوری؟
خم شدش و چونمو گرفت لبمو بوسید شوکه بودم
دی او:اینطوری
آنیسا:بیاین بیرون تا سه ثانیه دیگه وگرنه میام داخل
اومدیم بیرون آنیسا خندید امروز خیلی شاد بود
من:آنی خیلی شادی چیزی شده
آنیسا:نها هیچی ولی امیدوارم بشه
من:دی او همه چی آماده اس واسه تولدش اماده اس
دی او:اوهوم غمت نباشه بهترینم
من:مرسی
دی او:من دیگه میرم
و خم شد گونمو بوسید خندید و در رفت منم لبو ها
آنی:ااا چرا گوجه شدی چیشده چیزی بی ادبی بهت گفت
من:خیلی منحرفی گمشو
آنی؛واا چه بی جنبه خیل خاب بای
آنی:میا میا کجایی ای همسر دزد(جونگ کوک) میگفت ای همسردزد بدبخت ندید بدید
**//**
دی او
خیلی خوش گذشت ایسو واقعا بهترین برای من شاید یکم خنگ بازی درمیاره اما نه به شدت آنیسا
چان:چیشد جابه جا شدن
من:آره راستی تو چرا نیومدی؟
چان:چرا بیام وقتی همه هستن
من:حیف شد وگرنه میدیدی چطوری آنی وسایلاشو جابه جا میکرد البته یونگی هم کمکش میکرد با جیهوپ ولی خیلی خند دار بودن
چان داشت لب پاینیشو میجوید هروقت اعصبی میشد اینطوری بود
چان:به منچه
رفت سمت بقیه پسرا حسابی بهم متلک انداختن اما همش محض خنده بود ولی حسابی لی خندید و گفت
لی:ولی بنظرم آنی از همشون شیطون ترو تو دل برو تره
سهون:اوهوم مخصوصا شیطنتاش جذابه
چان:اصلا فک نکنین حتی قرار دادی قرار دوست دخترم بشه ها
کای؛نگران نباش فک نمیکنن راستی تولد چیشدش
چان:همه چی ردیفه بعد از تولد قرار کنفرانس میزاریم
ما:اوکی
من:خوب بریم دیگه کمپانی امروز کاور و.موزیک ویدیو داریم
همه آماده شدیم راه افتادیم چان تو فکر بود کم وبیش فهمیده بود از آنیسا خوشش میاد اما زیاد دقتی نمیکرد
ایسو
من:مرسی دیگه بابا نمیخواد بیاری داخل
دی او:اا من اینجا دس به سینه واستم تو اینارو بیاری آقایون لطفا ببرین داخل
من:همچین میگه انگار خودش حمل میکنه میگه کنار واستا
دی او:چیزی گفتی؟
من:نها من کی نه بابا اشتپ شنیدی
دی.او:الآن میگی من کرم یعنی؟
من:نه اشتپ متوجه شدی
دی او:میگی نفهمم
من:نه اشتپ متوجه شدی
دی او:میگی گیرایم پایینع
من:واا نخیر اصلا آغا غلط کردم خوبه
خندید لعنتی منو ایستگاه کرد بود
دی او:آخه دختر چقدر تو خینگی
من:ااا دی او:(
دی او:باشه ببخشید بیا بریم وسایلاتو جابه جا کنیم
دستشو انداخت دور شونم رفتیم داخل اتاقم وسایلارو جابه جا کردیم باهم کلیم اذیتش کردم ولی باخنده اونم حوصله میکرد خیلی مواظبم.بود
من:خوب دیگه میتونی بری تموم شد
دی او:همینطوری؟!
من:واا آره دیگه همینطوری پس چطوری؟
خم شدش و چونمو گرفت لبمو بوسید شوکه بودم
دی او:اینطوری
آنیسا:بیاین بیرون تا سه ثانیه دیگه وگرنه میام داخل
اومدیم بیرون آنیسا خندید امروز خیلی شاد بود
من:آنی خیلی شادی چیزی شده
آنیسا:نها هیچی ولی امیدوارم بشه
من:دی او همه چی آماده اس واسه تولدش اماده اس
دی او:اوهوم غمت نباشه بهترینم
من:مرسی
دی او:من دیگه میرم
و خم شد گونمو بوسید خندید و در رفت منم لبو ها
آنی:ااا چرا گوجه شدی چیشده چیزی بی ادبی بهت گفت
من:خیلی منحرفی گمشو
آنی؛واا چه بی جنبه خیل خاب بای
آنی:میا میا کجایی ای همسر دزد(جونگ کوک) میگفت ای همسردزد بدبخت ندید بدید
**//**
دی او
خیلی خوش گذشت ایسو واقعا بهترین برای من شاید یکم خنگ بازی درمیاره اما نه به شدت آنیسا
چان:چیشد جابه جا شدن
من:آره راستی تو چرا نیومدی؟
چان:چرا بیام وقتی همه هستن
من:حیف شد وگرنه میدیدی چطوری آنی وسایلاشو جابه جا میکرد البته یونگی هم کمکش میکرد با جیهوپ ولی خیلی خند دار بودن
چان داشت لب پاینیشو میجوید هروقت اعصبی میشد اینطوری بود
چان:به منچه
رفت سمت بقیه پسرا حسابی بهم متلک انداختن اما همش محض خنده بود ولی حسابی لی خندید و گفت
لی:ولی بنظرم آنی از همشون شیطون ترو تو دل برو تره
سهون:اوهوم مخصوصا شیطنتاش جذابه
چان:اصلا فک نکنین حتی قرار دادی قرار دوست دخترم بشه ها
کای؛نگران نباش فک نمیکنن راستی تولد چیشدش
چان:همه چی ردیفه بعد از تولد قرار کنفرانس میزاریم
ما:اوکی
من:خوب بریم دیگه کمپانی امروز کاور و.موزیک ویدیو داریم
همه آماده شدیم راه افتادیم چان تو فکر بود کم وبیش فهمیده بود از آنیسا خوشش میاد اما زیاد دقتی نمیکرد
۶.۵k
۱۱ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.