۵۶
۵۶
ا/ت رو دیدم
تهیونگ: یه لحظه صبر کن برمیگردم
سریع رفتم پیش ا/ت بغلش کردم
تهیونگ: سلام عزیزم خوبی؟
ا/ت:سلام ممنون تو خوبی؟
تهیونگ: منم خوبم
/:اقای کیم
تهیونگ: اها ببخشید عزیزم بیا سویچ ماشین بگیر برو من الان میام
ا/ت: باشه
تهیونگ: خیلی معذرت میخوام دوست دخترمو دیدم حواسم پرت شد میشه دوباره بگی؟
/:چیز مهمی نبود
تهیونگ: اگه میخواید تا بهش بگم بره
/:نه نه برید به قرارتون برسید
تهیونگ: باشه شماهم خسته نباشید
/:معلومه خیلی دوسش داری که حاضری بخاطر همکارت بفرستیش بره
تهیونگ: چیزی گفتی؟
/:نه نه
تهیونگ: خدافط
/:خدافظ
ا/ت: اومدی
تهیونگ: وقت خوبی اومدی دختره میخواست اعتراف کنه منم نمیدونستم چی بهش بگم
ا/ت: خب راستشو میگفتی؟
تهیونگ: گفتم صداشو نشنیدم اوهم چیزی نگفت
ا/ت: الان کجا بریم
تهیونگ: تو چرا اومدی خودم میخواستم بیام دنبالت
ا/ت: دیشب از خوشحالی خوابم نبرد بیا اینم طرحش
تهیونگ: چه سریع افرین
ا/ت: فک کنم خوشگل بشه
تهیونگ: اره
ا/ت: من یه کافه خوشگلو معروف میشناسم اگه خسته نیستی تا بریم
تهیونگ: نه بریم
یک ساعت بعد
ا/ت: خوبه؟
تهیونگ: اره خوبه خوشگله
ا/ت: اون مامان و بابات نیست
تهیونگ: کجا؟ اره خودشونن
رفتیم پیششون
تهیونگ:مامان
م: تهیونگ اینجا چیکار میکنی
تهیونگ: من باید از شما بپرسم
ا/ت: سلام
پ: سلام شما دختری خانواده ای که تهیونگ باهاشون بزرگ شده نیستی؟
ا/ت: بله خودم هستم
پ: خوبی دخترم؟
ا/ت: ممنون
تهیونگ: دوست دخترمم هست
م: واقعا؟ وایی چه جالب با دختری که بزرگ شدی بخوای باهاش قرار بزاری الان تهمین و تهجون هم میان
ا/ت: تهمین کیه؟
تهیونگ: خواهرم
ا/ت: تهیونگ من یکم سرم درده میشه بریم
تهیونگ: چیشده سرت درده
ا/ت: اره
تهیونگ: بیا اینجا
ا/ت: بله
تهیونگ: بخاطر تهجون میگی؟
ا/ت: اره
تهیونگ: پس نمیریم
ا/ت: لطفا بریم
تهیونگ: نه
م: تهیونگ اگه حالش خوب نیست بریم
تهیونگ: نه خوبه
پ: بیاید بشینید اومدن
رفتیم نشستیم دست ا/ت رو گرفتم
تهیونگ: میخوای تا کی ازشون فرار کنی؟ من کنارتم نترس هیچی نمیشه
ا/ت: باشه 😊
تهجون: سلام
تهمین: سلام
سلام کردیم
م: بزارید یه چیز جالب بگم
تهمین: جانم
م: ا/ت دختریه که با تهیونگ بزرگ شده الانم باهم قرار میزارن
تهمین: میدونم قبلا دیدمش
تهجون: منم همینطور
تهمین: داداش واقعا یکم تعجب اوره بین این همه دختر ا/ت
تهجون: و اینکه شما از بچگی باهم بزرگ شدید به این معنا نیست که عاشق همید فقط به هم وابسته هستید
#فیک
#سناریو
ا/ت رو دیدم
تهیونگ: یه لحظه صبر کن برمیگردم
سریع رفتم پیش ا/ت بغلش کردم
تهیونگ: سلام عزیزم خوبی؟
ا/ت:سلام ممنون تو خوبی؟
تهیونگ: منم خوبم
/:اقای کیم
تهیونگ: اها ببخشید عزیزم بیا سویچ ماشین بگیر برو من الان میام
ا/ت: باشه
تهیونگ: خیلی معذرت میخوام دوست دخترمو دیدم حواسم پرت شد میشه دوباره بگی؟
/:چیز مهمی نبود
تهیونگ: اگه میخواید تا بهش بگم بره
/:نه نه برید به قرارتون برسید
تهیونگ: باشه شماهم خسته نباشید
/:معلومه خیلی دوسش داری که حاضری بخاطر همکارت بفرستیش بره
تهیونگ: چیزی گفتی؟
/:نه نه
تهیونگ: خدافط
/:خدافظ
ا/ت: اومدی
تهیونگ: وقت خوبی اومدی دختره میخواست اعتراف کنه منم نمیدونستم چی بهش بگم
ا/ت: خب راستشو میگفتی؟
تهیونگ: گفتم صداشو نشنیدم اوهم چیزی نگفت
ا/ت: الان کجا بریم
تهیونگ: تو چرا اومدی خودم میخواستم بیام دنبالت
ا/ت: دیشب از خوشحالی خوابم نبرد بیا اینم طرحش
تهیونگ: چه سریع افرین
ا/ت: فک کنم خوشگل بشه
تهیونگ: اره
ا/ت: من یه کافه خوشگلو معروف میشناسم اگه خسته نیستی تا بریم
تهیونگ: نه بریم
یک ساعت بعد
ا/ت: خوبه؟
تهیونگ: اره خوبه خوشگله
ا/ت: اون مامان و بابات نیست
تهیونگ: کجا؟ اره خودشونن
رفتیم پیششون
تهیونگ:مامان
م: تهیونگ اینجا چیکار میکنی
تهیونگ: من باید از شما بپرسم
ا/ت: سلام
پ: سلام شما دختری خانواده ای که تهیونگ باهاشون بزرگ شده نیستی؟
ا/ت: بله خودم هستم
پ: خوبی دخترم؟
ا/ت: ممنون
تهیونگ: دوست دخترمم هست
م: واقعا؟ وایی چه جالب با دختری که بزرگ شدی بخوای باهاش قرار بزاری الان تهمین و تهجون هم میان
ا/ت: تهمین کیه؟
تهیونگ: خواهرم
ا/ت: تهیونگ من یکم سرم درده میشه بریم
تهیونگ: چیشده سرت درده
ا/ت: اره
تهیونگ: بیا اینجا
ا/ت: بله
تهیونگ: بخاطر تهجون میگی؟
ا/ت: اره
تهیونگ: پس نمیریم
ا/ت: لطفا بریم
تهیونگ: نه
م: تهیونگ اگه حالش خوب نیست بریم
تهیونگ: نه خوبه
پ: بیاید بشینید اومدن
رفتیم نشستیم دست ا/ت رو گرفتم
تهیونگ: میخوای تا کی ازشون فرار کنی؟ من کنارتم نترس هیچی نمیشه
ا/ت: باشه 😊
تهجون: سلام
تهمین: سلام
سلام کردیم
م: بزارید یه چیز جالب بگم
تهمین: جانم
م: ا/ت دختریه که با تهیونگ بزرگ شده الانم باهم قرار میزارن
تهمین: میدونم قبلا دیدمش
تهجون: منم همینطور
تهمین: داداش واقعا یکم تعجب اوره بین این همه دختر ا/ت
تهجون: و اینکه شما از بچگی باهم بزرگ شدید به این معنا نیست که عاشق همید فقط به هم وابسته هستید
#فیک
#سناریو
۱۳.۵k
۲۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.