V... RHS:
V... RHS:
دیانا: ارسلان
ارسلان: جانم عشقم
دیانا: آخرش از دست تو میمرم
ارسلان: خدانکنههه
دیانا: هوفف گشنمه
ارسلان: بریم صبحونه
دیانا: ارسلان من لخت بیام
ارسلان: مگه چیه خب
دیانا: نه ارسلانبیا کمکم کن لباس بپوشم
ارسلان: نخیر همینجوری بهتره
دیانا: داشتم به سمت کمد میرفتم که ارسلان درازم کرد رو تخت
ارسلان: لباس برداشتم از کمدش و تنش کردم
دیانا: بریم مسواک بزنیم بعد صبحونه
ارسلان: باشهه .... رفتیم و مسواک زدیم و صورتمون رو شستیم و بعدش رفتیم سر میز صبحانه
______________________________
دیانا: بعد از صبحانه لباس پوشیدیم و رفتیم سیسمونی
ارسلان: خب پیاده و رسیدیم
دیانا: با کلی شور و شوق پیاده شدم
ارسلان: مواظب باش
دیانا: باشه......رفتم تو مغازه و ارسلان پشت سرم اومد خیلی خوشحال بودم اول رفتم سر رگال لباس نوزادی ها
ارسلان: دیانا خیلی ذوق داشت و کلی لباس برداشت و رفت سمت کالسکه و رو روعک
دیانا: کلی وسیله گرفتم همشونم ست با رنگ یاسی و سفید خیلی خوشحال بودم
ارسلان: وسایلو حساب کردم و بار وانت کردیم و اومدیم خونه دیانا همچی برداشته بود اما لباس کم برداشت دوتا سرویس کمد و تخت هم برداشت
دیانا: ارسلان به چند نفر پول داد و گف بیان و اتاق پایین که خالیه رو برای بچه بچینن
ارسلان: دیانا
دیانا: جانم
.
ارسلان: وسایلو چیندن بیا نگاه کن
دیانا: ارسلان
ارسلان: جانم عشقم
دیانا: آخرش از دست تو میمرم
ارسلان: خدانکنههه
دیانا: هوفف گشنمه
ارسلان: بریم صبحونه
دیانا: ارسلان من لخت بیام
ارسلان: مگه چیه خب
دیانا: نه ارسلانبیا کمکم کن لباس بپوشم
ارسلان: نخیر همینجوری بهتره
دیانا: داشتم به سمت کمد میرفتم که ارسلان درازم کرد رو تخت
ارسلان: لباس برداشتم از کمدش و تنش کردم
دیانا: بریم مسواک بزنیم بعد صبحونه
ارسلان: باشهه .... رفتیم و مسواک زدیم و صورتمون رو شستیم و بعدش رفتیم سر میز صبحانه
______________________________
دیانا: بعد از صبحانه لباس پوشیدیم و رفتیم سیسمونی
ارسلان: خب پیاده و رسیدیم
دیانا: با کلی شور و شوق پیاده شدم
ارسلان: مواظب باش
دیانا: باشه......رفتم تو مغازه و ارسلان پشت سرم اومد خیلی خوشحال بودم اول رفتم سر رگال لباس نوزادی ها
ارسلان: دیانا خیلی ذوق داشت و کلی لباس برداشت و رفت سمت کالسکه و رو روعک
دیانا: کلی وسیله گرفتم همشونم ست با رنگ یاسی و سفید خیلی خوشحال بودم
ارسلان: وسایلو حساب کردم و بار وانت کردیم و اومدیم خونه دیانا همچی برداشته بود اما لباس کم برداشت دوتا سرویس کمد و تخت هم برداشت
دیانا: ارسلان به چند نفر پول داد و گف بیان و اتاق پایین که خالیه رو برای بچه بچینن
ارسلان: دیانا
دیانا: جانم
.
ارسلان: وسایلو چیندن بیا نگاه کن
۲۰.۶k
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.