دلم که میگیره میزنم تو شلوغیانگار شلوغی آدمو آروم میکن
دلم که میگیره میزنم تو شلوغی...انگار شلوغی آدمو آروم میکنه..! اما انقدر شلوغم که هیچ خلوتی آرومم نمیکنه... دیگه دستم به نوشتن نیست...یعنی نمیره..انگار چیزی برای نوشتن ندارم.. فقط خودم رو ننوشتم..!خستگیامو،سکوتامو..انگار فصل خودم شروع شده..تو رمانی که پایانی براش نیست..!