ظهور ازدواج
ظهور ازدواج )
( فصل سوم ) پارت ۴۹۶
انگار تمام اعضا و جوارح داخلي بدنش داشت از دهنش
بیرون میریخت. انگار فقط میخواست دکم کنه.
خيلي بد سرفه میزد.. وحشت زده و تند دویدم تو اشپزخونه
دستام میلرزید اخه چشه؟ چرا انقدر ریه هاش حساسه؟
يعني درماني نداره؟ داره خفه میشه..
تند تند شیر و عسل رو با هم مخلوط کردم و رفتم سمت در
سرويس.. نگرانیش داشت خفه ام میکرد خدایااا..
چیکار کنم اخه من؟
لرزون صداش زدم: جيمز..خوبی؟
انگار چندتا اسپري تو دهنش زد و بعد صداي آب اومد و انگار ابي به صورتش زد و گرفته و اروم و با صدايي از ته
چاه گفت: خوبم.. و باز سرفه زد. اخ..
سرفه هاش خشک شده بود و صداش بيجون
اروم قفل در رو باز کردم و اومد بیرون.
نگران نگاش کردم. قدمي بي تعادل بیرون گذاشت که لرزون بازوشو گرفتم و نگران و هول لیوان رو گرفتم سمتش و گفتم: به ذره بخور
شاید بهتر شدي..
به زحمت دستشو دراز کرد و لیوان رو گرفت ولی دستش اونقدر میلرزید که نتونست نگهش داره و لیوان از دستش ول شد و پخش زمین شد و همه نوشیدنیش ریخت رو
زمین پلکم از صداي بلندش پرید.
اشفته و تند صورت تو هم کشید و شرمنده
گفت: ببخشید.. من.. من...
و دستشو به دهنش گرفت و سرفه زد
هول و مهربون :گفتم اصلا مهم نیست.. ولش کن.. فداي
سرت..
لرزون سعي کرد همونجا رو زمین بشینه.. اشفته و با ضربان قلب تند و نگران کمکش کردم بشینه و
خيلي خيلي نگران نگاش کردم
رنگش کاملا پریده بود و لبهاش سفید سفید شده بود..
لرزون دستشو تو دستم گرفتم.
اخ.. یخ بود..
اشفته تند تند دستشو نوازش کردم و با بغض خيلي شديدي :گفتم میخوای فرد رو خبر کنم یا اصلا خودم ببرمت دکتر؟
بیحال به زور سر به نه تکون داد.
داغون گفتم کپسولتو بیارم برات؟
باز به زحمت با چشمای نیم باز و خمار سر به نه تکون داد و اروم خم شد و سرشو روي پام گذاشت و دراز کشید و به کمر شد. وحشت زده اشکم جاري شد و هول گفتم:جیمین..ببینمت.. حالت...
خيلي گرفته و اروم گفت هیسسس. اروم..خوبم..فقط..یه کم
دراز بکشم.
اما قلبم اروم نمیگرفت.
تند و لرزون گفتم باشه...باشه..
و دستشو محکم تو دستم فشردم و نوازشش کردم تا گرم
شه.. چشماشو بست و با سرفه ریز و گاه گاهي اشفته نفس
کشید. سعي ميکرد نفساشو منظم کرد.
لرزون و بي صدا اشکام میریختم و با دلهره شديدي
میکردم. حتما خيلي ازار دهنده و سخته. نگاش
چطور انقدر صبورانه لین درد رو دووم میاره؟ از زیر دلم دردي گذشت و احساس تهوع کردم و عق بي
( فصل سوم ) پارت ۴۹۶
انگار تمام اعضا و جوارح داخلي بدنش داشت از دهنش
بیرون میریخت. انگار فقط میخواست دکم کنه.
خيلي بد سرفه میزد.. وحشت زده و تند دویدم تو اشپزخونه
دستام میلرزید اخه چشه؟ چرا انقدر ریه هاش حساسه؟
يعني درماني نداره؟ داره خفه میشه..
تند تند شیر و عسل رو با هم مخلوط کردم و رفتم سمت در
سرويس.. نگرانیش داشت خفه ام میکرد خدایااا..
چیکار کنم اخه من؟
لرزون صداش زدم: جيمز..خوبی؟
انگار چندتا اسپري تو دهنش زد و بعد صداي آب اومد و انگار ابي به صورتش زد و گرفته و اروم و با صدايي از ته
چاه گفت: خوبم.. و باز سرفه زد. اخ..
سرفه هاش خشک شده بود و صداش بيجون
اروم قفل در رو باز کردم و اومد بیرون.
نگران نگاش کردم. قدمي بي تعادل بیرون گذاشت که لرزون بازوشو گرفتم و نگران و هول لیوان رو گرفتم سمتش و گفتم: به ذره بخور
شاید بهتر شدي..
به زحمت دستشو دراز کرد و لیوان رو گرفت ولی دستش اونقدر میلرزید که نتونست نگهش داره و لیوان از دستش ول شد و پخش زمین شد و همه نوشیدنیش ریخت رو
زمین پلکم از صداي بلندش پرید.
اشفته و تند صورت تو هم کشید و شرمنده
گفت: ببخشید.. من.. من...
و دستشو به دهنش گرفت و سرفه زد
هول و مهربون :گفتم اصلا مهم نیست.. ولش کن.. فداي
سرت..
لرزون سعي کرد همونجا رو زمین بشینه.. اشفته و با ضربان قلب تند و نگران کمکش کردم بشینه و
خيلي خيلي نگران نگاش کردم
رنگش کاملا پریده بود و لبهاش سفید سفید شده بود..
لرزون دستشو تو دستم گرفتم.
اخ.. یخ بود..
اشفته تند تند دستشو نوازش کردم و با بغض خيلي شديدي :گفتم میخوای فرد رو خبر کنم یا اصلا خودم ببرمت دکتر؟
بیحال به زور سر به نه تکون داد.
داغون گفتم کپسولتو بیارم برات؟
باز به زحمت با چشمای نیم باز و خمار سر به نه تکون داد و اروم خم شد و سرشو روي پام گذاشت و دراز کشید و به کمر شد. وحشت زده اشکم جاري شد و هول گفتم:جیمین..ببینمت.. حالت...
خيلي گرفته و اروم گفت هیسسس. اروم..خوبم..فقط..یه کم
دراز بکشم.
اما قلبم اروم نمیگرفت.
تند و لرزون گفتم باشه...باشه..
و دستشو محکم تو دستم فشردم و نوازشش کردم تا گرم
شه.. چشماشو بست و با سرفه ریز و گاه گاهي اشفته نفس
کشید. سعي ميکرد نفساشو منظم کرد.
لرزون و بي صدا اشکام میریختم و با دلهره شديدي
میکردم. حتما خيلي ازار دهنده و سخته. نگاش
چطور انقدر صبورانه لین درد رو دووم میاره؟ از زیر دلم دردي گذشت و احساس تهوع کردم و عق بي
- ۳.۱k
- ۰۱ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط