P8
میونگ سو: جدی (با لبخند)
میونگ سو:خوبه اگه نمیشنیدی کلتو میکندم خودم میام باید قیافشو ببینم
بیونگ:اما امکان داره گیر بیوفتی
میونگ سو:امکان ندارع این لحظه رو از دست بدم(با پوز خند)اگرم گیر افتادم تا خودم نگم نمیای
بیونگ:اصلا امکانش نیست
میونگ سو:حرف اضافه نزن نمیای دستوره
صدا زنگ در میاد
میونگ سو:باید قطع کنم فیلم مورد علاقم شروع شد(با پوزخند)
بیونگ:میونگ سو...
میونگ سو گوشی رو قطع میکنه و میره تو حال جونگ کوک شیشه مشروب رو میزنه زمین
جونگ کوک:مرتیکه عوضی باید حواسمون میبود
شوگا:جونگ کوک اروم باش
جونگ کوک:چطوری اروم باشم محمولم رو جلو چشمم به باد داد مرابکه عوضی قسم میخورم اون جونگ سوی عوضی رو تیکه تیکه میکنم
جیمین: چخبره چرا داد میزنین
نامجون:جونگ سو محمول رو منفجر کرد
میونگ سو زیر لب میگه
میونگ سو:خب دیگه برای من کافیه تا همین جاشم دیدم بسمه باید اسکار بگیره
میونگ سو باساشو عوض کرده میکنه فرم خدمتکاری تنش نیست یه سویشرت برمیداره میندازه تو یه پلاستیک که سیاهه بعد به سمت آشپزخونه میره
میونگ سو:اجوما من اشغالا رو میبرم
اجوما:باشه دخترم مراقب باش
میونگ سو: خداحافظ
اجوما:چرا خداحافظی میکنی الان برمیگردی دیگه
میونگ سو:اره میام
میونگ سو میخواست از در آشپزخانه بره بیرون اما با خودش گفت یه بار دیگه نقش اصلی سریالش رو ببینه در سالن رو باز کرد با صدای در جونگ کوک سرش رو چرخوند و اونو دید که یه پوزخند روی لبشه ذهنش سریع رفت رو اولین پوزخندی که میونگ سو اومده بود اینحا زده بود بعد از اون موقع چیدن سفر با صدای بسته شدن در به خودش اومد
جونگ کوک: نامجون کی خبر داشت از ادرس
نامجون:فقط ما خبر داشتیم و کسایی که میخواستن تهویل بدن
جونگ کوک:اگه کسی خبر نداشته یعنی جاسوس تو خونست
جین:مگه همین چن وقت پیش ازش حرف نکشیدی
جونگ کوک:اجوماااااا.....اجوماااااا
اجوما سریع میاد جلوی جونگ کوک
اجوما:بله قربان
جونگ کوک:اون دختره که رفت بیرون چرا رفت بیرون
اجوما:رفت اشغالا رو بزاره الان برمیگرده
جونگ کوک:داره درمیره بگیرینش
تهیونگ سریع میره بیرون دختر از در ورودی رد شد وقتی چشمش به تهیونگ افتاد که فرار کرد
تهیونگ:بگیرینششششش
نگهبانا افتادن دنبالش تهیونگم رفت
میونگ سو:عوضی فهمید بیونگ نمیای دنبالم تا بگم نمیای وگرنه هیچوقت نمیبخشمت
اشغالا رو پرت میکنه زمین و سویشرتش رو میپوشه و سرعتش رو بیشتر میکنه تهیونگ یه تیر تو هوا میزنه
تهیونگ:وایسا وگرنه میزنمت
میونگ سو:برو بابا انگار تا حالا اسلحه نگرفتم دستم تو این فاصله عمتم نمیتونی بزنی(اروم با یه لبخند)
تهیونگ ویو:
اگه صدتا فوش میداد از این لبخند بدتر بود یا میزنمش یا در میره
پایان تهیونگ ویو
میونگ سو:خوبه اگه نمیشنیدی کلتو میکندم خودم میام باید قیافشو ببینم
بیونگ:اما امکان داره گیر بیوفتی
میونگ سو:امکان ندارع این لحظه رو از دست بدم(با پوز خند)اگرم گیر افتادم تا خودم نگم نمیای
بیونگ:اصلا امکانش نیست
میونگ سو:حرف اضافه نزن نمیای دستوره
صدا زنگ در میاد
میونگ سو:باید قطع کنم فیلم مورد علاقم شروع شد(با پوزخند)
بیونگ:میونگ سو...
میونگ سو گوشی رو قطع میکنه و میره تو حال جونگ کوک شیشه مشروب رو میزنه زمین
جونگ کوک:مرتیکه عوضی باید حواسمون میبود
شوگا:جونگ کوک اروم باش
جونگ کوک:چطوری اروم باشم محمولم رو جلو چشمم به باد داد مرابکه عوضی قسم میخورم اون جونگ سوی عوضی رو تیکه تیکه میکنم
جیمین: چخبره چرا داد میزنین
نامجون:جونگ سو محمول رو منفجر کرد
میونگ سو زیر لب میگه
میونگ سو:خب دیگه برای من کافیه تا همین جاشم دیدم بسمه باید اسکار بگیره
میونگ سو باساشو عوض کرده میکنه فرم خدمتکاری تنش نیست یه سویشرت برمیداره میندازه تو یه پلاستیک که سیاهه بعد به سمت آشپزخونه میره
میونگ سو:اجوما من اشغالا رو میبرم
اجوما:باشه دخترم مراقب باش
میونگ سو: خداحافظ
اجوما:چرا خداحافظی میکنی الان برمیگردی دیگه
میونگ سو:اره میام
میونگ سو میخواست از در آشپزخانه بره بیرون اما با خودش گفت یه بار دیگه نقش اصلی سریالش رو ببینه در سالن رو باز کرد با صدای در جونگ کوک سرش رو چرخوند و اونو دید که یه پوزخند روی لبشه ذهنش سریع رفت رو اولین پوزخندی که میونگ سو اومده بود اینحا زده بود بعد از اون موقع چیدن سفر با صدای بسته شدن در به خودش اومد
جونگ کوک: نامجون کی خبر داشت از ادرس
نامجون:فقط ما خبر داشتیم و کسایی که میخواستن تهویل بدن
جونگ کوک:اگه کسی خبر نداشته یعنی جاسوس تو خونست
جین:مگه همین چن وقت پیش ازش حرف نکشیدی
جونگ کوک:اجوماااااا.....اجوماااااا
اجوما سریع میاد جلوی جونگ کوک
اجوما:بله قربان
جونگ کوک:اون دختره که رفت بیرون چرا رفت بیرون
اجوما:رفت اشغالا رو بزاره الان برمیگرده
جونگ کوک:داره درمیره بگیرینش
تهیونگ سریع میره بیرون دختر از در ورودی رد شد وقتی چشمش به تهیونگ افتاد که فرار کرد
تهیونگ:بگیرینششششش
نگهبانا افتادن دنبالش تهیونگم رفت
میونگ سو:عوضی فهمید بیونگ نمیای دنبالم تا بگم نمیای وگرنه هیچوقت نمیبخشمت
اشغالا رو پرت میکنه زمین و سویشرتش رو میپوشه و سرعتش رو بیشتر میکنه تهیونگ یه تیر تو هوا میزنه
تهیونگ:وایسا وگرنه میزنمت
میونگ سو:برو بابا انگار تا حالا اسلحه نگرفتم دستم تو این فاصله عمتم نمیتونی بزنی(اروم با یه لبخند)
تهیونگ ویو:
اگه صدتا فوش میداد از این لبخند بدتر بود یا میزنمش یا در میره
پایان تهیونگ ویو
۳۴.۷k
۲۲ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.