رمان عشق مجازی
#رمان_عشق_مجازی
#پارت_۹
علیرضا داداش السا
تازه رسیده بودم خونه واقعا خسته شده بودم رفتم حموم ی دوش بگیرم بعدش بخوابم تو حموم بودم ک صدا گوشیمو شنیدم اولش گفتم بیخیال هرکیه باز میزنگه نمیدونم چرا ی حسی میگفت برو جواب بده حوله پیچ وارد اتاقم شدم چشمم افتاد ب عکس خودمو السا ک رو دیوار بود چشام پره اشک شد چقد دلم براش تنگ شده اخه نامرد با خودش نمیگه داداشم دلش تنگ میشه نگرانم میشه الان سه ساله ازش بی خبرم تموم فارسو زیر پا گذاشتم تا بتونم پیداش کنم دوستاش گفتن السا از ایران رفته وقتی مامان بابا فهمیدن پیر شدن دوتاشون. بدجور بهش وابسته بودیم رفتنش بدجور شکست مارو مامان بابا همش میگفتن السا فقط برگرده خودمون براش عروسی میگیریم ولی اون رفته سه ساله ک نیست چشامو از عکس برداشتم گوشیو جواب دادم
الو الو چرا حرف نمیزنی مرض داری میزنگی نمیحرفی
صداش اومد علی. باورم نشد خودش باشه
خشکم زد صدا السااا بود اررره صدا خودش بود صدای قشنگ خواهرم بود بعد سه سال صداشو شنیدم صدا خوده خودشه السااا خودتیی
بعد نیم ساعت حرف زدن باهاش ازش پرسیدم کجاس گفت کرجه گوشیو قطع کردم لباس پوشید نپوشیده سویچ ماشینو برداشتم دویدم ب سمت پارکینگ ماشینو روشن کردم و گاز دادم ب سمت فرودگاه باید هرچه زودتر میرفتم پیشش
#پارت_۹
علیرضا داداش السا
تازه رسیده بودم خونه واقعا خسته شده بودم رفتم حموم ی دوش بگیرم بعدش بخوابم تو حموم بودم ک صدا گوشیمو شنیدم اولش گفتم بیخیال هرکیه باز میزنگه نمیدونم چرا ی حسی میگفت برو جواب بده حوله پیچ وارد اتاقم شدم چشمم افتاد ب عکس خودمو السا ک رو دیوار بود چشام پره اشک شد چقد دلم براش تنگ شده اخه نامرد با خودش نمیگه داداشم دلش تنگ میشه نگرانم میشه الان سه ساله ازش بی خبرم تموم فارسو زیر پا گذاشتم تا بتونم پیداش کنم دوستاش گفتن السا از ایران رفته وقتی مامان بابا فهمیدن پیر شدن دوتاشون. بدجور بهش وابسته بودیم رفتنش بدجور شکست مارو مامان بابا همش میگفتن السا فقط برگرده خودمون براش عروسی میگیریم ولی اون رفته سه ساله ک نیست چشامو از عکس برداشتم گوشیو جواب دادم
الو الو چرا حرف نمیزنی مرض داری میزنگی نمیحرفی
صداش اومد علی. باورم نشد خودش باشه
خشکم زد صدا السااا بود اررره صدا خودش بود صدای قشنگ خواهرم بود بعد سه سال صداشو شنیدم صدا خوده خودشه السااا خودتیی
بعد نیم ساعت حرف زدن باهاش ازش پرسیدم کجاس گفت کرجه گوشیو قطع کردم لباس پوشید نپوشیده سویچ ماشینو برداشتم دویدم ب سمت پارکینگ ماشینو روشن کردم و گاز دادم ب سمت فرودگاه باید هرچه زودتر میرفتم پیشش
۵.۲k
۱۱ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.