حتما
_حتما
تهیونگ رفت و جونگکوک با گریه وارد اتاقش شد و چمدونشو از بالای کمد ورداشت چیز زیادی نداشت که برداره. همش توی ذهنش از خودش میپرسید چرا چرا باید پدرش قمار باز میبود. چمدونشو برداشت و از روی میز مطالعه اش تکه چوبی که برای تولد مادرش درست کرده بود رو برداشت و از اتاقش خداحافظی کرد و از اتاقش بیرون اومد و وارد پذیرایی شد.
با گریه رو به مادرش گفت:
تولدت مبارک .. من ..من قول میدم همیشه دوستون داشته باشم و قول میدم هیچوقت فراموشتون نکنم .
مادرش رو توی بغلش فشرد .
نوبت پدرش بود رفت سمتش و ادامه داد:
پدر قول بده دیگه هیچوقت سمت قمار نمیری قول بده و از مادرمم مراقب کن خواهش میکنم.
سی وون: قول میدم قول میدم پسرم.
از بغل پدرش بیرون اومد و بسمت در خروجی رفت .
خدافظ مامان خدافظ بابا..
***
چند دیقه ای میشد که از خونه ای که تمام بچگیش و نوجوانی شو توش سپری کرده بود خارج شده بود .
انقدر گریه کرده بود که چشماش باز نمیشد و دماغش قرمز شده بود .
صدای بمی از پشت سرش شنید:
_اسمت چیه پسر؟
جئون جونگکوک
_اسم قشنگی داری
تهیونگ تا حالا به کسی این حرفو نزده بود ولی شاید از جونگکوک خوشش اومده
مم.. نون
_از این به بعد خدمتکار شخصی منی
یعنی چی یعنی فقط اتاق من رو تمیز میکنی فهمیدی؟
ب..بله
ادامه دارد...
تهیونگ رفت و جونگکوک با گریه وارد اتاقش شد و چمدونشو از بالای کمد ورداشت چیز زیادی نداشت که برداره. همش توی ذهنش از خودش میپرسید چرا چرا باید پدرش قمار باز میبود. چمدونشو برداشت و از روی میز مطالعه اش تکه چوبی که برای تولد مادرش درست کرده بود رو برداشت و از اتاقش خداحافظی کرد و از اتاقش بیرون اومد و وارد پذیرایی شد.
با گریه رو به مادرش گفت:
تولدت مبارک .. من ..من قول میدم همیشه دوستون داشته باشم و قول میدم هیچوقت فراموشتون نکنم .
مادرش رو توی بغلش فشرد .
نوبت پدرش بود رفت سمتش و ادامه داد:
پدر قول بده دیگه هیچوقت سمت قمار نمیری قول بده و از مادرمم مراقب کن خواهش میکنم.
سی وون: قول میدم قول میدم پسرم.
از بغل پدرش بیرون اومد و بسمت در خروجی رفت .
خدافظ مامان خدافظ بابا..
***
چند دیقه ای میشد که از خونه ای که تمام بچگیش و نوجوانی شو توش سپری کرده بود خارج شده بود .
انقدر گریه کرده بود که چشماش باز نمیشد و دماغش قرمز شده بود .
صدای بمی از پشت سرش شنید:
_اسمت چیه پسر؟
جئون جونگکوک
_اسم قشنگی داری
تهیونگ تا حالا به کسی این حرفو نزده بود ولی شاید از جونگکوک خوشش اومده
مم.. نون
_از این به بعد خدمتکار شخصی منی
یعنی چی یعنی فقط اتاق من رو تمیز میکنی فهمیدی؟
ب..بله
ادامه دارد...
۱.۸k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.