دو روز پیش سالروز شهادت شما بود. حسین آقای قجه ای. توی تق
دو روز پیش سالروز شهادت شما بود. حسین آقای قجهای. توی تقویمم نوشته بودم که یادم نرود
.
ممکن است تو را نشناسند. معرفی میکنم. مردم! حسین آقای قجهای. فاتح خرمشهر. قهرمان ۲۴ ساله. فرمانده گردان شهدای سلمان.
.
حسین ما با گردانش، در عملیات بیتالمقدس که منجر شد به فتح خرمشهر، باید میایستادند روی جاده اهواز و خرمشهر و خطشان را حفظ میکردند. ولی گرفتار شدند. گرفتار دو تیپ زرهی از سپاه سوم عراق. محاصره شدند. ولی ایستادند. سه روز تمام. آن ایستادگی کلید اصلی آزادی خرمشهر بود.
.
همه گردان سلمان شهید شدند مردم. همه گردان. حسین قجهای خودش بلند شده بود که تانک تی ۷۲ را با آر پی جی بزند که گلوله تانک زودتر آمد و پرپر شد. گلوله تانک نمیکشد مردم. پرپر میکند.
.
در آن سه روز، حاج احمد متوسلیان (که قلبم فدای گرههای ابرویش) به حاج ابراهیم همت (که رحمت خدا بر او) گفت برو حسین قجهای را برگردان. حاج ابراهیم راهی موقت پیدا کرد. رفت پیش حسین. گفت حسین بیا برگردیم. گفت راهی پیدا میکنیم و میرویم عقب. حسین قجهای ولی گفت: «حاجی من اگر بتوانم محاصره را از عقب بشکنم و برگردم عقب، خوب چرا اینکار را از جلو انجام ندهم و نروم سمت خرمشهر؟»
.
حسین آقای قجهای. عزیز دل. رفتی و خرمشهر۱۸ روز بعد آزاد شد. محمد جهانآرا نبود ببیند شهرش آزاد شده و خون یارانش پرثمر شده. تو هم نبودی حسین جان. چقدر بودید حسین جان که اینطور نبودنتان به چشم میآید؟
.
روضه میخوانم برایت قهرمان. «کان الحسین قد اعیا، و هو ینوء و یکب» یعنی حسین خسته بود، میرفت به چپ و راست. حسین جان. تو جنگ بودی. میدانی چقدر برای رزمنده خطرناک است که اینطوری به چپ و راست برود و نتواند تعادلش را حفظ کند. بعد چه شد؟ صالح بن وهب آمد، نیزهای زد به پشت صاحب اسمت. «فسقط الحسین عن فرسه الی الارض علی خده الایمن» بگویم معنیاش را حسین جان؟ ولش کن. فقط یک جمله. حسین هم پرپر شد.
.
ما را دعا کن حسین جان. تو در قلب مایی.
قهرمان ۲۴ ساله ما.
.
ممکن است تو را نشناسند. معرفی میکنم. مردم! حسین آقای قجهای. فاتح خرمشهر. قهرمان ۲۴ ساله. فرمانده گردان شهدای سلمان.
.
حسین ما با گردانش، در عملیات بیتالمقدس که منجر شد به فتح خرمشهر، باید میایستادند روی جاده اهواز و خرمشهر و خطشان را حفظ میکردند. ولی گرفتار شدند. گرفتار دو تیپ زرهی از سپاه سوم عراق. محاصره شدند. ولی ایستادند. سه روز تمام. آن ایستادگی کلید اصلی آزادی خرمشهر بود.
.
همه گردان سلمان شهید شدند مردم. همه گردان. حسین قجهای خودش بلند شده بود که تانک تی ۷۲ را با آر پی جی بزند که گلوله تانک زودتر آمد و پرپر شد. گلوله تانک نمیکشد مردم. پرپر میکند.
.
در آن سه روز، حاج احمد متوسلیان (که قلبم فدای گرههای ابرویش) به حاج ابراهیم همت (که رحمت خدا بر او) گفت برو حسین قجهای را برگردان. حاج ابراهیم راهی موقت پیدا کرد. رفت پیش حسین. گفت حسین بیا برگردیم. گفت راهی پیدا میکنیم و میرویم عقب. حسین قجهای ولی گفت: «حاجی من اگر بتوانم محاصره را از عقب بشکنم و برگردم عقب، خوب چرا اینکار را از جلو انجام ندهم و نروم سمت خرمشهر؟»
.
حسین آقای قجهای. عزیز دل. رفتی و خرمشهر۱۸ روز بعد آزاد شد. محمد جهانآرا نبود ببیند شهرش آزاد شده و خون یارانش پرثمر شده. تو هم نبودی حسین جان. چقدر بودید حسین جان که اینطور نبودنتان به چشم میآید؟
.
روضه میخوانم برایت قهرمان. «کان الحسین قد اعیا، و هو ینوء و یکب» یعنی حسین خسته بود، میرفت به چپ و راست. حسین جان. تو جنگ بودی. میدانی چقدر برای رزمنده خطرناک است که اینطوری به چپ و راست برود و نتواند تعادلش را حفظ کند. بعد چه شد؟ صالح بن وهب آمد، نیزهای زد به پشت صاحب اسمت. «فسقط الحسین عن فرسه الی الارض علی خده الایمن» بگویم معنیاش را حسین جان؟ ولش کن. فقط یک جمله. حسین هم پرپر شد.
.
ما را دعا کن حسین جان. تو در قلب مایی.
قهرمان ۲۴ ساله ما.
۷۱.۱k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.