• Wild rose cabaret •
• Wild rose cabaret •
#part120
#leoreza
روبه وکیلم شدم
_کی میتونم حکم جلب اش رو بگیرم
وکیل بلند شد
وکیل: به این زودی ها نمیتونی بگیری باید خیلی مدرک ازش داشته باشی وگرنه دستت به جایی بند نمیشه
پرونده رو برداشت جلوی در وایستاد نگاهی بهم کرد
وکیل: راه سختی رو در پیش داری شهرام آدم اینکه بلف بزنه نیست
از اتاق جلسه خارج شد
کلافه بودم مرتیکه هر کاری میخواست انجام میداد ولی من چون مدرک ازش نداشتن کاری نمیتونستم انجام بدم
تقه ای به در خورد بابا اومد تو کنارم نشست
بابا: چیشد وکیل چی میگفت
چشم فشردم و باز کردم
_مثل هميشه عوضی همه کار انجام میده
نفس کشداری کشیدم
بابا: بزار هرکاری میخواد انجام یه جا تا گردن تو لجن فرو رفت گند کاریاش بیرون میاد
نگاهی به بابا کرد آرنج هام رو تکیه دادم به میز
_بحث تون چجوری شروع شد
نگاهی به من کرد از شناختی که از من داشت ابرویی بالا انداخت
بابا: آره بگم بری خودتو بندازی تو دردسر همین دیشب تو بازداشتگاه بودی آدم نشدی هنوز شکایتش و پس نگرفته با یه اشکال جزئ میبرنت کلانتری
کلافه بلند شدم و رفتم بیرون
از شرکت زدم بیرون و رفتم خونه کلید رو انداختم و وارد شدم
به سمت آشپزخونه رفتم از یخچال بطری آب برداشتم و سر کشیدم
گذاشتم رو کابینت و وارد اتاق شدم حتما خوابیده بود
در نمیه باز رو باز کردم خوابیده بود کنارش دراز کشیدم و به سقف خیره شدم
چشم بستم تا کنی بخوابم ولی خوابم نمی برد تکیه دادم
تکون ریزی خورد و چشم باز کرد
کنارم نشست
پانیذ: چیشد چیکار کردی
_قاتل که نیستم آزادم کردن
پانیذ: باشه چرا تیکه میندازی
دستی به چشام کشیدم عصبی بودم سر این خالی میکردم
_باشه ببخشید عصبیم سر تو خالی میکنم
حرفی نزد و بلند شد از اتاق رفت بیرون
طولی نکشید صدای افتادن اومد هول زده از جام بلند شدم رفتم بیرون.....
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
#part120
#leoreza
روبه وکیلم شدم
_کی میتونم حکم جلب اش رو بگیرم
وکیل بلند شد
وکیل: به این زودی ها نمیتونی بگیری باید خیلی مدرک ازش داشته باشی وگرنه دستت به جایی بند نمیشه
پرونده رو برداشت جلوی در وایستاد نگاهی بهم کرد
وکیل: راه سختی رو در پیش داری شهرام آدم اینکه بلف بزنه نیست
از اتاق جلسه خارج شد
کلافه بودم مرتیکه هر کاری میخواست انجام میداد ولی من چون مدرک ازش نداشتن کاری نمیتونستم انجام بدم
تقه ای به در خورد بابا اومد تو کنارم نشست
بابا: چیشد وکیل چی میگفت
چشم فشردم و باز کردم
_مثل هميشه عوضی همه کار انجام میده
نفس کشداری کشیدم
بابا: بزار هرکاری میخواد انجام یه جا تا گردن تو لجن فرو رفت گند کاریاش بیرون میاد
نگاهی به بابا کرد آرنج هام رو تکیه دادم به میز
_بحث تون چجوری شروع شد
نگاهی به من کرد از شناختی که از من داشت ابرویی بالا انداخت
بابا: آره بگم بری خودتو بندازی تو دردسر همین دیشب تو بازداشتگاه بودی آدم نشدی هنوز شکایتش و پس نگرفته با یه اشکال جزئ میبرنت کلانتری
کلافه بلند شدم و رفتم بیرون
از شرکت زدم بیرون و رفتم خونه کلید رو انداختم و وارد شدم
به سمت آشپزخونه رفتم از یخچال بطری آب برداشتم و سر کشیدم
گذاشتم رو کابینت و وارد اتاق شدم حتما خوابیده بود
در نمیه باز رو باز کردم خوابیده بود کنارش دراز کشیدم و به سقف خیره شدم
چشم بستم تا کنی بخوابم ولی خوابم نمی برد تکیه دادم
تکون ریزی خورد و چشم باز کرد
کنارم نشست
پانیذ: چیشد چیکار کردی
_قاتل که نیستم آزادم کردن
پانیذ: باشه چرا تیکه میندازی
دستی به چشام کشیدم عصبی بودم سر این خالی میکردم
_باشه ببخشید عصبیم سر تو خالی میکنم
حرفی نزد و بلند شد از اتاق رفت بیرون
طولی نکشید صدای افتادن اومد هول زده از جام بلند شدم رفتم بیرون.....
#panleo
#mehrshad
#ardiya
#پانلئو
#محراشاد
#اردیا
۵.۵k
۱۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.