p65
دید جیمنه
ات: ج ج جیمین؟
جیمین: ا ا ات؟(بغض)
ات از جیمین جداشد رفت طرف لوکاس دستشو گرفت نشست روی یه میز دیگه
لوکاس: مامان گریه کردی؟
ات: نه خوشگلم
جیمین امد طرف ات
جیمین: چرا از دستم فرار میکنی چرا اینکارو میکنی هااا چیکارت کردم(دادو گریه)
لوکاس: چقدر آشنایی... چراسر مامانم داد میزنی هااا(عصبی)
جیمین: م م مامانت؟
لوکاس: اره... مامانی خوبی
ات: جیمین برو برو
جیمین: تو ازدواج کردی بچه دار شدی؟(گریه)
ات:.... اره
لوکاس: عه تو همون مرده هستی که مامانم گفت....(ات جلوی دهنشو گرفت)
جیمین: چی مامانت چی گفت؟
ات: فضولیش یه تو نیومده
جیمین: باکی ازدواج کردی هااا میدونی بعد رفتند افسردع شدم میدونی چند باردست به خودکشی زدم(داد گریه)
ات: لطفا بس کن
ات رفت یه جا دیگه نشست
جیمین هم مثل چی مست کرده بود
تهیونگ: اووو جیمین چیکار کردی؟
جیمین: ات ازدواج کرده😭
تهیونگ: بیا این دوباره دیونه شد
لوسی: ات ات اونجاست
تهیونگ: کووووو؟
لوسی: یه فکری دارم بیا ما بریم جیمین هم مسته ات هرگز تنهاش نمیزاره میبرتش خونه خودش
اینا رفتن
ویو ات
همه رفته بودن فقط 3نفر مونده بود
لوکاس: مامان خوابم میاد بریم
ات: باشه بریم
داشتیم میرفتیم که صدای داد شنیدم برگشتم دیدم یه دختر داره بزور خودشو به جیمین میماله
جیمین: گمشو اون ور هرزه من یکی دیگه رو دوست دارم گمشووو
دختره: اوه ددی این چه حرفیه بیا خوش بگذرونیم
ویو ات
دیگه صبرم لبریز شد رفتم جلو یه سیلی زدم به دختره
دختره: چته وحشییییی
ات: چطور جرعت میکنی به کسی که ماله منه بگی ددی؟
دختره میخواست به ات سیلی بزنه که جیمین امد دست دختره رو گرفت
جیمین: جرعت داری بزنش
دختره رفت
ات: چرا انقدرمست کردی؟(سرد)
جیمین: چرا ازدواج کردی؟
ات: من ازدواج نکردم
جیمین: پس این بچه چیه؟
ات: بچه خودمه
جیمین: راستشو بگو با کی ازدواج کردی کی بود که بیشتر از من دوسش داشتی؟(مست وداد)
لوکاس: هی آقاهه من بابا ندارم تو هم از خدات باشه مامان من دوست داره(عصبی)
ات: پسرم این چی بود گفتی اخه اههه
لوکاس: ببخشید
جیمین از بس مست کرده بود افتاد تو بغل ات
ات: هیی پاشو
لوکاس: مامانی کمکش کن تو که گفتی دوسش داری خیلی هم دوستش داری
ات: اخه.... باشه
ات جیمینو سوار ماشین کرد رفت به سمت خونش
رسیدن
لوکاس: مامان این آقاهه رو کجا بزاریم؟
ات: تو اتاق تو
لوکاس: نه نه من تختمو با هیچ کس شریک نمیشم
ادامه دارد...
حمایت کنید🥺♥
ات: ج ج جیمین؟
جیمین: ا ا ات؟(بغض)
ات از جیمین جداشد رفت طرف لوکاس دستشو گرفت نشست روی یه میز دیگه
لوکاس: مامان گریه کردی؟
ات: نه خوشگلم
جیمین امد طرف ات
جیمین: چرا از دستم فرار میکنی چرا اینکارو میکنی هااا چیکارت کردم(دادو گریه)
لوکاس: چقدر آشنایی... چراسر مامانم داد میزنی هااا(عصبی)
جیمین: م م مامانت؟
لوکاس: اره... مامانی خوبی
ات: جیمین برو برو
جیمین: تو ازدواج کردی بچه دار شدی؟(گریه)
ات:.... اره
لوکاس: عه تو همون مرده هستی که مامانم گفت....(ات جلوی دهنشو گرفت)
جیمین: چی مامانت چی گفت؟
ات: فضولیش یه تو نیومده
جیمین: باکی ازدواج کردی هااا میدونی بعد رفتند افسردع شدم میدونی چند باردست به خودکشی زدم(داد گریه)
ات: لطفا بس کن
ات رفت یه جا دیگه نشست
جیمین هم مثل چی مست کرده بود
تهیونگ: اووو جیمین چیکار کردی؟
جیمین: ات ازدواج کرده😭
تهیونگ: بیا این دوباره دیونه شد
لوسی: ات ات اونجاست
تهیونگ: کووووو؟
لوسی: یه فکری دارم بیا ما بریم جیمین هم مسته ات هرگز تنهاش نمیزاره میبرتش خونه خودش
اینا رفتن
ویو ات
همه رفته بودن فقط 3نفر مونده بود
لوکاس: مامان خوابم میاد بریم
ات: باشه بریم
داشتیم میرفتیم که صدای داد شنیدم برگشتم دیدم یه دختر داره بزور خودشو به جیمین میماله
جیمین: گمشو اون ور هرزه من یکی دیگه رو دوست دارم گمشووو
دختره: اوه ددی این چه حرفیه بیا خوش بگذرونیم
ویو ات
دیگه صبرم لبریز شد رفتم جلو یه سیلی زدم به دختره
دختره: چته وحشییییی
ات: چطور جرعت میکنی به کسی که ماله منه بگی ددی؟
دختره میخواست به ات سیلی بزنه که جیمین امد دست دختره رو گرفت
جیمین: جرعت داری بزنش
دختره رفت
ات: چرا انقدرمست کردی؟(سرد)
جیمین: چرا ازدواج کردی؟
ات: من ازدواج نکردم
جیمین: پس این بچه چیه؟
ات: بچه خودمه
جیمین: راستشو بگو با کی ازدواج کردی کی بود که بیشتر از من دوسش داشتی؟(مست وداد)
لوکاس: هی آقاهه من بابا ندارم تو هم از خدات باشه مامان من دوست داره(عصبی)
ات: پسرم این چی بود گفتی اخه اههه
لوکاس: ببخشید
جیمین از بس مست کرده بود افتاد تو بغل ات
ات: هیی پاشو
لوکاس: مامانی کمکش کن تو که گفتی دوسش داری خیلی هم دوستش داری
ات: اخه.... باشه
ات جیمینو سوار ماشین کرد رفت به سمت خونش
رسیدن
لوکاس: مامان این آقاهه رو کجا بزاریم؟
ات: تو اتاق تو
لوکاس: نه نه من تختمو با هیچ کس شریک نمیشم
ادامه دارد...
حمایت کنید🥺♥
۱۴.۲k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.