PART33
بالا خره رسیدم به یه بیمارستان یونا رو بغل کردم و دوییدم داخل بیمارستان
+یه نفر کمک کنه(داد)
^چی شده
+سم با سم مسموم شده
^یه تخت بیارین
یونا رو گذاشتم رو ی تخت
^میدونید چه سمی بوده
+نه
^سم و بهش تزریق کردن یا خوروندن
+نمیدونم
^خیله خب آقا شما همینجا بمونید صداتون میکنیم
+خواهش میکنم بزارین پیشش باشم
^آقا نمیتونید وارد این قسمت بشین
پشت در نشسته بودم که گوشیم زنگ خورد سوجین بود
+الو
¶الو کوک سلام خوبی کجایی
+بیمارستان
با گفتن بیمارستان بقضم ترکید
¶کوک چی شده چرا گریه میکنی
+سوجین یونا یونا حالش خوب نیست(با گریه)
¶چی تو برای یونا گریه میکنی
+سوجین خودت رو برسون برات لوکیشن میفرستم
¶باشه آروم باش الان میام
گوشی رو قطع کردم و برای سوجین لوکیشن فرستادم
بعد حدود نیم ساعت رسید
¶چی شده کوک
بغلش کردم و گریه میکردم
¶آروم باش،خب برای منم توضیح بده ببینم چی شده
همچی رو بهش گفتم اینکه عاشقش شدم اینکه دزدیدنش و الآنم مسموش کردن
¶او پس تو یونا رو دوست داری؟
+سوجین اگه بلایی سرش بیاد دیگه نمیتونم زندگی کنم
¶خیله خب آروم باش چند ساعته بردنش
+فکر کنم یه ساعتی میشه
^همراه خانم پارک یونا
+منم چه اتفاقی برای یونا افتاد حالش خوبه
^خب چه طور بگم
+برای یونا اتفاقی افتاده؟
^خب هم آره هم نه
¶دکتر چرا آدم و گیج میکنید خب درست توضیح بدین
^سم از طریق رگ وارد بدن شده و خب اینجوری زود تر توی بدنش پخش شده ولی سمش اونقدرا قوی نبوده ما با چند تا پادزهر تونستیم اثر سم رو خنثی کنیم ولی هنوز هم سم توی بدنش هست و معلوم نیست دو باره کی خودش رو نشون بده
¶پس خطر رفع شده؟
^فعلا
+یعنی چی منظور تون چیه
^یعنی فعلا حالش خوبه ولی ممکنه بعدا دوباره حالش بد بشه
+ممکنه بمیره؟
^معلوم نیست
내 노예🖤
+یه نفر کمک کنه(داد)
^چی شده
+سم با سم مسموم شده
^یه تخت بیارین
یونا رو گذاشتم رو ی تخت
^میدونید چه سمی بوده
+نه
^سم و بهش تزریق کردن یا خوروندن
+نمیدونم
^خیله خب آقا شما همینجا بمونید صداتون میکنیم
+خواهش میکنم بزارین پیشش باشم
^آقا نمیتونید وارد این قسمت بشین
پشت در نشسته بودم که گوشیم زنگ خورد سوجین بود
+الو
¶الو کوک سلام خوبی کجایی
+بیمارستان
با گفتن بیمارستان بقضم ترکید
¶کوک چی شده چرا گریه میکنی
+سوجین یونا یونا حالش خوب نیست(با گریه)
¶چی تو برای یونا گریه میکنی
+سوجین خودت رو برسون برات لوکیشن میفرستم
¶باشه آروم باش الان میام
گوشی رو قطع کردم و برای سوجین لوکیشن فرستادم
بعد حدود نیم ساعت رسید
¶چی شده کوک
بغلش کردم و گریه میکردم
¶آروم باش،خب برای منم توضیح بده ببینم چی شده
همچی رو بهش گفتم اینکه عاشقش شدم اینکه دزدیدنش و الآنم مسموش کردن
¶او پس تو یونا رو دوست داری؟
+سوجین اگه بلایی سرش بیاد دیگه نمیتونم زندگی کنم
¶خیله خب آروم باش چند ساعته بردنش
+فکر کنم یه ساعتی میشه
^همراه خانم پارک یونا
+منم چه اتفاقی برای یونا افتاد حالش خوبه
^خب چه طور بگم
+برای یونا اتفاقی افتاده؟
^خب هم آره هم نه
¶دکتر چرا آدم و گیج میکنید خب درست توضیح بدین
^سم از طریق رگ وارد بدن شده و خب اینجوری زود تر توی بدنش پخش شده ولی سمش اونقدرا قوی نبوده ما با چند تا پادزهر تونستیم اثر سم رو خنثی کنیم ولی هنوز هم سم توی بدنش هست و معلوم نیست دو باره کی خودش رو نشون بده
¶پس خطر رفع شده؟
^فعلا
+یعنی چی منظور تون چیه
^یعنی فعلا حالش خوبه ولی ممکنه بعدا دوباره حالش بد بشه
+ممکنه بمیره؟
^معلوم نیست
내 노예🖤
۸.۷k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.