عشق با قلدریpt22 (شرطی)
Pt22
ا.ت:بلند شو
رفتم طرفش خیلی بوی الکل میداد انگار دیشب تا خرخره خورده
تکونش دادم
ا.ت:بلند شو شوگا
شوگا:ا.ت من عاشقتم*خابالود
فقط یه جور میتونم از این حالت درش بیارم
یه پارچ اب ملایم روش خالی کردم
که چشاش باز شد
ات:بلند شو برو حموم مامان بابام اینجام*سرد
بلند شدو به سمت حموم رفت
«««««
از تو حموم در اومد
ا.ت:چرا پیراهتنو تنت نکردی؟
شوگا:نبردم
قطره های اب رو بدنش بودن
دیگه بهش نگاه نکردم لباسشو پوشید
داشت موهاشو با سشوار خشک
ا.ت:دیشب بعد رستوران کجا بودی؟
شوگا:برات مهمه؟
ا.ت:نه
شوگا:پس چرا میپرسی؟
ا.ت:به عنوان سرگروه
شوگا: اینکه من کجا میرم چه ربطی به سرگروهم داره؟
ات:خب نگو
شوگا:بار
ات:اهان خوب کاری کردی حالا بریم؟
شوگا:مشتاقانه میخوام مامان بابا رو ببینم
ات: پدر و مادره منو مامان بابا صدا نکن
شوگا:وقتی خودشون مشکلی ندارن تو اینجا چکاره ای؟
ات:پر رو
شوگا:خب کارم تموم شد بریم عزیزم؟
ات:منو عزیزم صدا نکن
شوگا:نمیتونم
راه افتادم به طرف کافه
دستمو گرفت
ات:ول کن
شوگا:مامان بابات چی فکر میکنن؟
اگه بخاطره مامانو بابام نبود عمرا تحمل میکردم
قشنگم باهام لج کرده
بلاخره رسیدیم
شوگا:مامان بابا
ا.ت:مرگ*زیر لب
ب ا.ت:به به داماد عزیزم
بابام از جاش بلند شد
بابامو بغل کرد
شوگا:چطوری مادر جان
م ا.ت:به خوبیه تو
ب ا.ت:ببایین بشینین
خواستم برم پیش سهون بشینم که دستمو کشیدم خوذش نشستم منم مجبور شدم کنارش بشینم( صندلیش مثل صندلیای نیمکته صافه اوکی؟)
ب ا.ت:هیچ کس به اندازه دامادم خوب نیست*خنده
دستشو گذاشت رپ شونم
شوگا:همش بخاطره یخ فرشتست که انقدر خوب شدم*لبخند
ب ا.ت:منظورش تو بودی ا.ت
ا.ت:هه بله میدونم منم عاشقشم
م ا.ت:ا.ت خوبی؟
شوگا:بخاطره تمرینا یه بیش از حدشه هر چقدر بهش میگم گوش نمیده نگاه کنینش پوست استخون شده دیشب براش غذا درست کردم بزور لقمه گذاشتم دهنش
م ا.ت:راست میگه ا.ت؟
ا.ت:بیخیال مامان
م ا.ت: یه نگاه به خودت بنداز مثله یه مرده متحرکی
سهون:دیشب با شوگا رفتین رسوران؟
شوگا:اوهوم جی هوپ صدات کردا وگرنه توهم با ما میومدی
سهون:نه بهتر که نیومدم من بین شامه دو عاشق چیکار کنم؟*خنده ریز
دستم به جی هوپ میرسید از صد جا تیکه تیکش میکردم
مرتیکه ی...
ا.ت:مامان مگه شما تازه از راه نرسیدین؟
م ا.ت:چرا
ا.ت:پس حتما خیلی خسته این ماهم باید واسه مسابقات فردا اماده بشیم
ب ا.ت:راست میگه من خیلی خوابم میاد
م ا.ت:خیله خب ما میریم تو اتاقمون مراقبه خودتون باشید
شوگا:حتما
بلندشدنو رفتن
دستشو از رو شونم انداختم
ا.ت:خب تموم شد
بلند شدم از جامو داشتم میرفتم
شوگا:کجا میری؟
ا.ت:به تو مربوطه
شوگا:اوهوم
ا.ت:میرم پیشه می یونگ
سهون:اون اینجا نیست
ات:پس کجاست؟
سهون:دیدم با مین وو باهم رفتن از هتل بیرون
ات:اها
دوباره خواستم برم
شوگا:باز کجا میری
ات:میخوام برم توالت میخوای بیای؟
شوگا:نه راحت باش
باز میخواستم برم
شوگا:توالت از اونوره
راهمو به همون سمتی کشیدم که اشاره میکردم اما توالت نرفتم
واسه خودم یکم خلوت کردمو به عواقب زندگیم فکر میکردم اگه همینجور ادامه پیدا کنه من واقعا با شوگا ازدواج میکنم از اونجایی که شوگا الان از خداشه اینجوری پیش بره نمیدونم این وضع تا کی ادامه داره
پرش زمانی*
یک روز بعد(روز مسابقه)
استرسه همه چیو داشتم بازی با سهل تموم میشد این خیلی سخت بودو بیشتر ازارام میداد حتی فرصته اینو نداشتیم تا از حرکاتشونو سر در بیاریم فقط باید حمله میکردیم
اگه این مسابقه رو رد کنیم سه روز وقت داریم برای مسابقات جهانی اماده بشیم هوفف البته این اتفاق میوفته بهتره بیخیال همه چی شمو به هدفم فکر کنم جام جهانیه بسکتبال
کم کم داشتیم به شروع مسابقه نزدیک میشدیم تیم رقیب از یه اکادمیه ورزشی از بوسان بود
ا.ت:همتون اماده این؟
با یه بله که همه بهم گفتن امیدواریم بیشتر شد وارد زمین بازی شدیم
ا.ت:گایز رو حرکاتشون تمرکز کنین هم موقع اشاره کردم محاصرش میکنیم تا نتونه نه توپو پاس بده نه کاره دیگه ای اوکیه؟
ا.ت:فایتینگ
بازی شروع شد
بازی مون خوب پیش میرفت
توپ دست رقیب بود یارو خیلی حرفه ای بود با یه اشاره بچه ها دورش دایره کردن رفتم وسطو توپو ازش گرفتم بچه ها تا اخر همراهیم کردنو اولین گلو زدیم
بدو بدو رفتم بغل می یونگ
ا.ت:اینم از اولین گل
می یونگ:نقشت عالی بود
ا.ت:*لبخند
مین وو:کارت عالی بود ات
ا.ت:ممنون
برای باره دووم شروع کردیم
دور هم جمع شدیم
ا.ت:گایز انگار از نقشه قبلیمون باخبر شدن باید فقط حمله کنیم
ا.ت:فایتینگ
بازیو شروع کردیم
«««««
ا.ت:یههههه
شوگا:عالی بود
جی هوپ:فوق العاده ای
ا.ت:*لبخند
برای بار سوم یعنی اخرین بازی شروع کردیم
ا.ت:بچه ها فقط حمله
شروع شد خیلی خوب پیش میرفت تا اینکه...
۴۰Lik
ا.ت:بلند شو
رفتم طرفش خیلی بوی الکل میداد انگار دیشب تا خرخره خورده
تکونش دادم
ا.ت:بلند شو شوگا
شوگا:ا.ت من عاشقتم*خابالود
فقط یه جور میتونم از این حالت درش بیارم
یه پارچ اب ملایم روش خالی کردم
که چشاش باز شد
ات:بلند شو برو حموم مامان بابام اینجام*سرد
بلند شدو به سمت حموم رفت
«««««
از تو حموم در اومد
ا.ت:چرا پیراهتنو تنت نکردی؟
شوگا:نبردم
قطره های اب رو بدنش بودن
دیگه بهش نگاه نکردم لباسشو پوشید
داشت موهاشو با سشوار خشک
ا.ت:دیشب بعد رستوران کجا بودی؟
شوگا:برات مهمه؟
ا.ت:نه
شوگا:پس چرا میپرسی؟
ا.ت:به عنوان سرگروه
شوگا: اینکه من کجا میرم چه ربطی به سرگروهم داره؟
ات:خب نگو
شوگا:بار
ات:اهان خوب کاری کردی حالا بریم؟
شوگا:مشتاقانه میخوام مامان بابا رو ببینم
ات: پدر و مادره منو مامان بابا صدا نکن
شوگا:وقتی خودشون مشکلی ندارن تو اینجا چکاره ای؟
ات:پر رو
شوگا:خب کارم تموم شد بریم عزیزم؟
ات:منو عزیزم صدا نکن
شوگا:نمیتونم
راه افتادم به طرف کافه
دستمو گرفت
ات:ول کن
شوگا:مامان بابات چی فکر میکنن؟
اگه بخاطره مامانو بابام نبود عمرا تحمل میکردم
قشنگم باهام لج کرده
بلاخره رسیدیم
شوگا:مامان بابا
ا.ت:مرگ*زیر لب
ب ا.ت:به به داماد عزیزم
بابام از جاش بلند شد
بابامو بغل کرد
شوگا:چطوری مادر جان
م ا.ت:به خوبیه تو
ب ا.ت:ببایین بشینین
خواستم برم پیش سهون بشینم که دستمو کشیدم خوذش نشستم منم مجبور شدم کنارش بشینم( صندلیش مثل صندلیای نیمکته صافه اوکی؟)
ب ا.ت:هیچ کس به اندازه دامادم خوب نیست*خنده
دستشو گذاشت رپ شونم
شوگا:همش بخاطره یخ فرشتست که انقدر خوب شدم*لبخند
ب ا.ت:منظورش تو بودی ا.ت
ا.ت:هه بله میدونم منم عاشقشم
م ا.ت:ا.ت خوبی؟
شوگا:بخاطره تمرینا یه بیش از حدشه هر چقدر بهش میگم گوش نمیده نگاه کنینش پوست استخون شده دیشب براش غذا درست کردم بزور لقمه گذاشتم دهنش
م ا.ت:راست میگه ا.ت؟
ا.ت:بیخیال مامان
م ا.ت: یه نگاه به خودت بنداز مثله یه مرده متحرکی
سهون:دیشب با شوگا رفتین رسوران؟
شوگا:اوهوم جی هوپ صدات کردا وگرنه توهم با ما میومدی
سهون:نه بهتر که نیومدم من بین شامه دو عاشق چیکار کنم؟*خنده ریز
دستم به جی هوپ میرسید از صد جا تیکه تیکش میکردم
مرتیکه ی...
ا.ت:مامان مگه شما تازه از راه نرسیدین؟
م ا.ت:چرا
ا.ت:پس حتما خیلی خسته این ماهم باید واسه مسابقات فردا اماده بشیم
ب ا.ت:راست میگه من خیلی خوابم میاد
م ا.ت:خیله خب ما میریم تو اتاقمون مراقبه خودتون باشید
شوگا:حتما
بلندشدنو رفتن
دستشو از رو شونم انداختم
ا.ت:خب تموم شد
بلند شدم از جامو داشتم میرفتم
شوگا:کجا میری؟
ا.ت:به تو مربوطه
شوگا:اوهوم
ا.ت:میرم پیشه می یونگ
سهون:اون اینجا نیست
ات:پس کجاست؟
سهون:دیدم با مین وو باهم رفتن از هتل بیرون
ات:اها
دوباره خواستم برم
شوگا:باز کجا میری
ات:میخوام برم توالت میخوای بیای؟
شوگا:نه راحت باش
باز میخواستم برم
شوگا:توالت از اونوره
راهمو به همون سمتی کشیدم که اشاره میکردم اما توالت نرفتم
واسه خودم یکم خلوت کردمو به عواقب زندگیم فکر میکردم اگه همینجور ادامه پیدا کنه من واقعا با شوگا ازدواج میکنم از اونجایی که شوگا الان از خداشه اینجوری پیش بره نمیدونم این وضع تا کی ادامه داره
پرش زمانی*
یک روز بعد(روز مسابقه)
استرسه همه چیو داشتم بازی با سهل تموم میشد این خیلی سخت بودو بیشتر ازارام میداد حتی فرصته اینو نداشتیم تا از حرکاتشونو سر در بیاریم فقط باید حمله میکردیم
اگه این مسابقه رو رد کنیم سه روز وقت داریم برای مسابقات جهانی اماده بشیم هوفف البته این اتفاق میوفته بهتره بیخیال همه چی شمو به هدفم فکر کنم جام جهانیه بسکتبال
کم کم داشتیم به شروع مسابقه نزدیک میشدیم تیم رقیب از یه اکادمیه ورزشی از بوسان بود
ا.ت:همتون اماده این؟
با یه بله که همه بهم گفتن امیدواریم بیشتر شد وارد زمین بازی شدیم
ا.ت:گایز رو حرکاتشون تمرکز کنین هم موقع اشاره کردم محاصرش میکنیم تا نتونه نه توپو پاس بده نه کاره دیگه ای اوکیه؟
ا.ت:فایتینگ
بازی شروع شد
بازی مون خوب پیش میرفت
توپ دست رقیب بود یارو خیلی حرفه ای بود با یه اشاره بچه ها دورش دایره کردن رفتم وسطو توپو ازش گرفتم بچه ها تا اخر همراهیم کردنو اولین گلو زدیم
بدو بدو رفتم بغل می یونگ
ا.ت:اینم از اولین گل
می یونگ:نقشت عالی بود
ا.ت:*لبخند
مین وو:کارت عالی بود ات
ا.ت:ممنون
برای باره دووم شروع کردیم
دور هم جمع شدیم
ا.ت:گایز انگار از نقشه قبلیمون باخبر شدن باید فقط حمله کنیم
ا.ت:فایتینگ
بازیو شروع کردیم
«««««
ا.ت:یههههه
شوگا:عالی بود
جی هوپ:فوق العاده ای
ا.ت:*لبخند
برای بار سوم یعنی اخرین بازی شروع کردیم
ا.ت:بچه ها فقط حمله
شروع شد خیلی خوب پیش میرفت تا اینکه...
۴۰Lik
۹۰.۵k
۲۰ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.