تقاص عشق فصل part
تقاص عشق/ فصل ۲/ part۱۵۷
سمتش قدم برداشت و پشت سرش ایستاد ات اصلا هواسش نبود همینکه دست هایش را دوره کمره عشق اش حلقه کرد یهو ات چاقو رو رویه انگشت اش کشید اخی کشید و این باعث شد که جیمین حلقه دست هایش را باز کنه سرس ات رو سمته خودش برگردوند دستش رو تویه دست خودش گرفت و با نگرانی گفت
جیمین : انگشتت زخمی شده
ات دستش رو از دست جیمین بیرون کشید
ات : چیزی نیست یه زخمه کوچیکه
جیمین عصبی دوباره دسته ات رو گرفت و سمته سینک ظرفشویی رفت دست ات رو زیر شیر آب گرفت و شیر آب رو باز کرد ات مات و مهبوت به جیمین نگاه میکرد
جیمین درحالی که دسته ات رو گرفته بود سمته صندلی رفت
جیمین : بشین
رویه صندلی نشست و به جیمینی که تویه کمد های آشپزخانه داشت دنباله جعبه کمک های اولیه میگشت نگاه میکرد بعد از برداشتن جعبه سمته ات آمد صندلی رو عقب کشید و جلوی ات نشست درحالی انگشت اش را پانسمان میکرد دختره زیر چشمی نگاهش میکرد شاید بخاطر اینکه ازش ناراحت بود باهاش حرف نمیزد اما حتا لحظه ای هم نمیتونست باهاش قهر بمونه پانسمان انگشت اش که تمام شد ات از رویه صندلی بلند شد دوباره رفت سمته اپن و مشغول آشپزی کردن شد جیمین با قدم های سریع سمتش رفت
جیمین : انگشتت زخمی شده آشپزی نکن
ات : خیلی زخمی نشده میتونم آشپزی کنم
جیمین سمته صندلی رفت و نشست دستشو برد زیره چونه اش و به ات خیره شد اون که فهمید جیمین داره بهش نگاه میکرد قاشق رو گذاشت رویه اپن و برگشت سمته جیمین وقتی به صورته جیمین نگاه کرد مثله آبی که رویه آتیش بریزه دلش نرم شد اوفی کشید و لب زد
ات : اینجوری اینجا به من نگاه نکن
جیمین : وقتی به خوشگل ترین دختر جهان نگاه نکنم به کی نگاه کنم
سمته ات قدم برداشت و نزدیکش شد دست اش را رویه کمره ات حلقه کرد و به خودش نزدیک اش کرد ات که خواست ازش جدا بشه ولی جیمین دستش رو محکم تر رویه کمره همسرس حلقه کرد
ات : جیمین برو کنار الان یکی میبینه
جیمین : مادر و پدر که نیستن بیتگرام هم با بچه ها مشغوله پس کسی نیست
صورت اش رو نزدیک صورته ات کرد همینکه لب هایش میخواست به لب های دختره بخوره ات کلکی زد و دست هاشو گذاشت رویه شونه های جیمین و هولش داد
جیمین عصبی نگاه اش کرد اما ات در بدل نگاه عصبی اش
پوزخندی زد و گفت
ات : آقای پارک برو سمته یخچال در شو باز کن و شیشه شیره بچه ها رو بردار و بده بهشون
جیمین : عشقم میدونی که تاوان سختی داره
ات خنده ای سر داد و گفت
ات : آره عشقم
دوباره برگشت و مشغول آشپزی شد درحالی که قاشق رو تو ماهیتابه هم میزد حس خیسی رو گونه اش حس کرد سریع به کنارش نگاه کرد جیمین گونش اش را بوسید
ات : جیمین ....
جیمین با خنده از آشپزخانه بیرون رفت ات لبخند ریزی کرد و زیر لب گفت
// پسره دیونه دقیقا عشق همین کاراتم//..
سمتش قدم برداشت و پشت سرش ایستاد ات اصلا هواسش نبود همینکه دست هایش را دوره کمره عشق اش حلقه کرد یهو ات چاقو رو رویه انگشت اش کشید اخی کشید و این باعث شد که جیمین حلقه دست هایش را باز کنه سرس ات رو سمته خودش برگردوند دستش رو تویه دست خودش گرفت و با نگرانی گفت
جیمین : انگشتت زخمی شده
ات دستش رو از دست جیمین بیرون کشید
ات : چیزی نیست یه زخمه کوچیکه
جیمین عصبی دوباره دسته ات رو گرفت و سمته سینک ظرفشویی رفت دست ات رو زیر شیر آب گرفت و شیر آب رو باز کرد ات مات و مهبوت به جیمین نگاه میکرد
جیمین درحالی که دسته ات رو گرفته بود سمته صندلی رفت
جیمین : بشین
رویه صندلی نشست و به جیمینی که تویه کمد های آشپزخانه داشت دنباله جعبه کمک های اولیه میگشت نگاه میکرد بعد از برداشتن جعبه سمته ات آمد صندلی رو عقب کشید و جلوی ات نشست درحالی انگشت اش را پانسمان میکرد دختره زیر چشمی نگاهش میکرد شاید بخاطر اینکه ازش ناراحت بود باهاش حرف نمیزد اما حتا لحظه ای هم نمیتونست باهاش قهر بمونه پانسمان انگشت اش که تمام شد ات از رویه صندلی بلند شد دوباره رفت سمته اپن و مشغول آشپزی کردن شد جیمین با قدم های سریع سمتش رفت
جیمین : انگشتت زخمی شده آشپزی نکن
ات : خیلی زخمی نشده میتونم آشپزی کنم
جیمین سمته صندلی رفت و نشست دستشو برد زیره چونه اش و به ات خیره شد اون که فهمید جیمین داره بهش نگاه میکرد قاشق رو گذاشت رویه اپن و برگشت سمته جیمین وقتی به صورته جیمین نگاه کرد مثله آبی که رویه آتیش بریزه دلش نرم شد اوفی کشید و لب زد
ات : اینجوری اینجا به من نگاه نکن
جیمین : وقتی به خوشگل ترین دختر جهان نگاه نکنم به کی نگاه کنم
سمته ات قدم برداشت و نزدیکش شد دست اش را رویه کمره ات حلقه کرد و به خودش نزدیک اش کرد ات که خواست ازش جدا بشه ولی جیمین دستش رو محکم تر رویه کمره همسرس حلقه کرد
ات : جیمین برو کنار الان یکی میبینه
جیمین : مادر و پدر که نیستن بیتگرام هم با بچه ها مشغوله پس کسی نیست
صورت اش رو نزدیک صورته ات کرد همینکه لب هایش میخواست به لب های دختره بخوره ات کلکی زد و دست هاشو گذاشت رویه شونه های جیمین و هولش داد
جیمین عصبی نگاه اش کرد اما ات در بدل نگاه عصبی اش
پوزخندی زد و گفت
ات : آقای پارک برو سمته یخچال در شو باز کن و شیشه شیره بچه ها رو بردار و بده بهشون
جیمین : عشقم میدونی که تاوان سختی داره
ات خنده ای سر داد و گفت
ات : آره عشقم
دوباره برگشت و مشغول آشپزی شد درحالی که قاشق رو تو ماهیتابه هم میزد حس خیسی رو گونه اش حس کرد سریع به کنارش نگاه کرد جیمین گونش اش را بوسید
ات : جیمین ....
جیمین با خنده از آشپزخانه بیرون رفت ات لبخند ریزی کرد و زیر لب گفت
// پسره دیونه دقیقا عشق همین کاراتم//..
- ۱۱.۹k
- ۰۱ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط