گناهکار part
( گناهکار ) ۱۳۰ part
خیلی سرد جوابش را داد ات از گرفتن جواب سرد کمی جاخورد اما فکر کرد از خستگی کاریه پس توجهی بهش نکرد و دستش رو گرفت درحین بردن با خودش به داخل آشپزخانه با لحن زیبای که برای جیمین آرامش بخش بود نجوا کرد : عشقم یون بیول کجاست نیومده
جیمین با لحن سردی جواب داد : تو راه پیاده شد گفت به چیزی از فروشگاه میخره میاد
دست عشق اش را رها کرد و روی صندلی نشست ات نفسی از رفتار سرد شوهرش کشید ولی با لحن بسیار خوبی لب زد : امروز چطور بود یون بیول اومد شرکت چیکارا کردین
جیمین عصبی دستش را مشت کرد و خیلی محکمی زد بر روی میز ات لحظه ای با ترس حینی کشید سریع روبه جیمین کرد که عصبانیت از سر رو روش میبارید با تعجب گفت : چیکار میکنی جیمین این چه رفتاریه
جیمین از روی صندلی بلند شد و سمتش قدم برداشت در یک سانتی صورتش ایستاد این خشم و عصبانیتش داشت همسرش را میترساند
ات درحالیکه پایین نگاه میکرد و از ترس این نگاه خشمی جیمین دربره تند تند لب زد : جیمین چیزی شده چرا اینطوری میکنی
جیمین عصبی و پر از خشم از لای دندون هایش غرید : دیروز کجا بودی
ات لحظه ای خشک اش زد چی میگفت تا دست به سرش کند غمگین تار موی که روی صورتش بود رو کنار زد و با صدای نسبتاً پایین گفت : پیشه لی هی ... جیمین عصبی داد زد : جواب منو بده پارک ات
از دادی که کشید توی جاش پرید اما نمیتوانست راستش را بگوید طاقت دیدن ناراحتی اش را نداشت پس سعی کرد جمع اش کند خواست دستش را بزاره روی بازوی جیمین اما اون دستشو عقب کشید و باعث عصبانیت همسر آرامش شد بازم با عصبانیت تکرار کرد : منو نپیچون و دریا حسابی بگو کجا بودی
ات این دفعه عصبی شد سعی در کنترل کردم عصبانیتش گفت : جیمین گندش نکن کار داشتم رفتم یه جایی
جیمین عصبی خندید و گفت : چه کاری که بخاطرش به من دورغ گفتی
دیگه واقعاً ات رو عصبی کرده بود حرصی دستی به پیشونی اش کشید و روبه جیمین یا عصبانیتی که بغض همراهش بود داد زد : رفته بودم دکتر راضی شدی یا میخواهی شماره دکتر رو بهت بدم تا خودت ازش بپرسی
جیمین شوکه پلک زد بلافاصله نرم شد و بدو عصبانیت گفت : چرا چی شده حالت خوبه نکنه مریض شدی
خیلی سرد جوابش را داد ات از گرفتن جواب سرد کمی جاخورد اما فکر کرد از خستگی کاریه پس توجهی بهش نکرد و دستش رو گرفت درحین بردن با خودش به داخل آشپزخانه با لحن زیبای که برای جیمین آرامش بخش بود نجوا کرد : عشقم یون بیول کجاست نیومده
جیمین با لحن سردی جواب داد : تو راه پیاده شد گفت به چیزی از فروشگاه میخره میاد
دست عشق اش را رها کرد و روی صندلی نشست ات نفسی از رفتار سرد شوهرش کشید ولی با لحن بسیار خوبی لب زد : امروز چطور بود یون بیول اومد شرکت چیکارا کردین
جیمین عصبی دستش را مشت کرد و خیلی محکمی زد بر روی میز ات لحظه ای با ترس حینی کشید سریع روبه جیمین کرد که عصبانیت از سر رو روش میبارید با تعجب گفت : چیکار میکنی جیمین این چه رفتاریه
جیمین از روی صندلی بلند شد و سمتش قدم برداشت در یک سانتی صورتش ایستاد این خشم و عصبانیتش داشت همسرش را میترساند
ات درحالیکه پایین نگاه میکرد و از ترس این نگاه خشمی جیمین دربره تند تند لب زد : جیمین چیزی شده چرا اینطوری میکنی
جیمین عصبی و پر از خشم از لای دندون هایش غرید : دیروز کجا بودی
ات لحظه ای خشک اش زد چی میگفت تا دست به سرش کند غمگین تار موی که روی صورتش بود رو کنار زد و با صدای نسبتاً پایین گفت : پیشه لی هی ... جیمین عصبی داد زد : جواب منو بده پارک ات
از دادی که کشید توی جاش پرید اما نمیتوانست راستش را بگوید طاقت دیدن ناراحتی اش را نداشت پس سعی کرد جمع اش کند خواست دستش را بزاره روی بازوی جیمین اما اون دستشو عقب کشید و باعث عصبانیت همسر آرامش شد بازم با عصبانیت تکرار کرد : منو نپیچون و دریا حسابی بگو کجا بودی
ات این دفعه عصبی شد سعی در کنترل کردم عصبانیتش گفت : جیمین گندش نکن کار داشتم رفتم یه جایی
جیمین عصبی خندید و گفت : چه کاری که بخاطرش به من دورغ گفتی
دیگه واقعاً ات رو عصبی کرده بود حرصی دستی به پیشونی اش کشید و روبه جیمین یا عصبانیتی که بغض همراهش بود داد زد : رفته بودم دکتر راضی شدی یا میخواهی شماره دکتر رو بهت بدم تا خودت ازش بپرسی
جیمین شوکه پلک زد بلافاصله نرم شد و بدو عصبانیت گفت : چرا چی شده حالت خوبه نکنه مریض شدی
- ۲.۵k
- ۱۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط