دستمو اوردم جلو که از جیبش یه ساعت در اورد و به دستم بست
دستمو اوردم جلو که از جیبش یه ساعت در اورد و به دستم بست
سوزومه: این ساعت برای چیه
جنیور: بهش جی پی اس وصل و یه دکمه کنارش هست هر وقت که احساس خطر کردی دکمه رو بزن بهم به ساعت من پیام میاد
سوزومه: ممنون
جنیور: و قول هیچ وقت درش نیاری
سوزومه:قول میدم
جنیور: اوم... برو بخواب فردا مدرسه داری
سوزومه: شب بخیر
رفتم اتاقمو لباسام رو با لباس خواب عوض کردمو روی تخت ولو شدم
«صبح»
ویو سوزومه
صبح با صدای الارم بیدار شدمو رفتم سمت سرویسو کار های لازم رو کردمو لباس فرمم رو پوشیدم یه میکاپ لایت کردمو رفتم پایین جنیور سرمیز نشسته بود منم رفتمو سر میز نشستمو شروع کردم به خوردن صبحونه، صبحونمون تموم شدو راه افتادیم سمت مدرسه
«مدرسه»
وقتی وارد مدرسه شدم با جنیور خدا حافظی کردمو رفتم سمت کلاسم وقتی وارد کلاس شدم لیلی امیلی اومدنو بغلم کرد
لیلی: دیونه کجابودی
امیلی: مثل سگ دنبالت گشتیم ولی پیدات نکردیم
لیلی: انگار اب شده بودی رفته بودی زمین
سوزومه: ببخشید نگرانتون کردم......... ولی مگه بچم که شماچهار نفر دنبالم بگردین
لیلی: خیلی ببخشید نگرانت شدیم که شاید دزدیده باشنت
امیلی: او راستی با هلن چیکار داشتی
سوزومه: تو از کجا میدونی
امیلی: نا سلامتی از همه کافه هاو مغازه ها سراغتو گرفتم
سوزومه: وقتی داشتم ری رو میبردم کافه دنیل رو تو یکی از کافه های تو راه دیدم با هلن بود
همه قضیه رو تعریف کردم تا جایی که از کافه زدم بیرون
لیلی: چرا جلوی هلن ضایش نکردی
سوزومه: که چی بشه به من چی میرسه
امیلی: راست میگی
لیلی: ولش ری رو دیدی
سوزومه: اره دیشب پاستا فرانسوی مهمونم کرد
لیلی: خوبه دیشب خیلی نگرانت بود
امیلی: راستی ساعتت قشنگ
سوزومه: دادشم بهم هدیه داد
سوزومه: این ساعت برای چیه
جنیور: بهش جی پی اس وصل و یه دکمه کنارش هست هر وقت که احساس خطر کردی دکمه رو بزن بهم به ساعت من پیام میاد
سوزومه: ممنون
جنیور: و قول هیچ وقت درش نیاری
سوزومه:قول میدم
جنیور: اوم... برو بخواب فردا مدرسه داری
سوزومه: شب بخیر
رفتم اتاقمو لباسام رو با لباس خواب عوض کردمو روی تخت ولو شدم
«صبح»
ویو سوزومه
صبح با صدای الارم بیدار شدمو رفتم سمت سرویسو کار های لازم رو کردمو لباس فرمم رو پوشیدم یه میکاپ لایت کردمو رفتم پایین جنیور سرمیز نشسته بود منم رفتمو سر میز نشستمو شروع کردم به خوردن صبحونه، صبحونمون تموم شدو راه افتادیم سمت مدرسه
«مدرسه»
وقتی وارد مدرسه شدم با جنیور خدا حافظی کردمو رفتم سمت کلاسم وقتی وارد کلاس شدم لیلی امیلی اومدنو بغلم کرد
لیلی: دیونه کجابودی
امیلی: مثل سگ دنبالت گشتیم ولی پیدات نکردیم
لیلی: انگار اب شده بودی رفته بودی زمین
سوزومه: ببخشید نگرانتون کردم......... ولی مگه بچم که شماچهار نفر دنبالم بگردین
لیلی: خیلی ببخشید نگرانت شدیم که شاید دزدیده باشنت
امیلی: او راستی با هلن چیکار داشتی
سوزومه: تو از کجا میدونی
امیلی: نا سلامتی از همه کافه هاو مغازه ها سراغتو گرفتم
سوزومه: وقتی داشتم ری رو میبردم کافه دنیل رو تو یکی از کافه های تو راه دیدم با هلن بود
همه قضیه رو تعریف کردم تا جایی که از کافه زدم بیرون
لیلی: چرا جلوی هلن ضایش نکردی
سوزومه: که چی بشه به من چی میرسه
امیلی: راست میگی
لیلی: ولش ری رو دیدی
سوزومه: اره دیشب پاستا فرانسوی مهمونم کرد
لیلی: خوبه دیشب خیلی نگرانت بود
امیلی: راستی ساعتت قشنگ
سوزومه: دادشم بهم هدیه داد
۲.۲k
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.