بیب من برمیگردم
بیب من برمیگردم
پارت: 49
خیلی حالم داشت بد میشد که اقای لی اومد پیشم و گفت
_ اقای جئون حالتون خوبه اتفاقی افتاده ؟
_ نه حالم خوبه بریم زودتر
سرشو تکون داد و یه ماشین گرفت و سوار ماشین شدیم و راه افتادیم
_ کجا میتونم کیم تهیونگ رو پیدا کنم ؟
_ باید داخل گوشیم رو بگردم ببینم شمارش رو دارم یا نه
_ پس سریع بگرد
_ چشم
گوشیم رو از جیبم برداشتم و رفتم سراغ خبر ها
اخبار رو باز کردم و خبرنگار داشت حرف میزد
_ یه دختر تهت تعقیب قراره گرفته اگر شما دختری با موهای کوتاه سیاه و ماسک سیاهی که میزاره رو صورتش و پوست سفید اگه دیدید مواظب خودتون باشید اون دختر خیلی خطرناکه سعی کنید سمتش نرید
و با پلیس در تماس باشید
گوشی رو خاموش کردم و رفتم تو فکر
به فکر اون دختری که خبرنگار توضیح میداد بودم که تازه فهمیدم
اون همون دختری بود که چند دقیقه پیش دیدمش
( جنی )
بوی عطر اون مرده که بهش طعنه زدم زیادی اشنا بود یا من اونجوری فکر میکردم
دلم زیادی برای جونگکوک تنگ شده اما من باید فراموشش کنم
چجوری فراموشش کنم که باندش دست منه چجوریی اخه
پارت: 49
خیلی حالم داشت بد میشد که اقای لی اومد پیشم و گفت
_ اقای جئون حالتون خوبه اتفاقی افتاده ؟
_ نه حالم خوبه بریم زودتر
سرشو تکون داد و یه ماشین گرفت و سوار ماشین شدیم و راه افتادیم
_ کجا میتونم کیم تهیونگ رو پیدا کنم ؟
_ باید داخل گوشیم رو بگردم ببینم شمارش رو دارم یا نه
_ پس سریع بگرد
_ چشم
گوشیم رو از جیبم برداشتم و رفتم سراغ خبر ها
اخبار رو باز کردم و خبرنگار داشت حرف میزد
_ یه دختر تهت تعقیب قراره گرفته اگر شما دختری با موهای کوتاه سیاه و ماسک سیاهی که میزاره رو صورتش و پوست سفید اگه دیدید مواظب خودتون باشید اون دختر خیلی خطرناکه سعی کنید سمتش نرید
و با پلیس در تماس باشید
گوشی رو خاموش کردم و رفتم تو فکر
به فکر اون دختری که خبرنگار توضیح میداد بودم که تازه فهمیدم
اون همون دختری بود که چند دقیقه پیش دیدمش
( جنی )
بوی عطر اون مرده که بهش طعنه زدم زیادی اشنا بود یا من اونجوری فکر میکردم
دلم زیادی برای جونگکوک تنگ شده اما من باید فراموشش کنم
چجوری فراموشش کنم که باندش دست منه چجوریی اخه
- ۵.۲k
- ۰۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط