بیب من برمیگردم

بیب من برمیگردم
پارت : 43

( جنی)
دوسال از فوت جونگکوک گذشته و امروز تولدش بود اگه زنده بود امروز ۲۵ سالش میشد
یه لباس ساده پوشیدم و یه ارایش خیلی کمی کردم و اومدم بیرون
تهیونگ با چشمای غمگینش داشت نگاهم میکرد که گفت
_ جایی میری؟
+ اره مگه نمیدونی امروز روز تولد جونگکوکه ؟
_ خب کجا میری
سر خوش خندیدم خنده‌ای که کلی غم داشت
+ میرم براش عطر مورد علاقش رو بخرم میدونم که اون عطر رو خیلی دوست داش و یه مینی کیک میخرم ببرم سر قبرش
تهیونگ هوفی کشید حسابی کلافه بود منم بدون هیچ حرفی سوار موتورم شدم و رفتم عطر فروشی و عطر رو خریدم و رفتم قنادی و یه مینی کیک خریدم
و رفتم قبرستون
پیش قبرش نشستم و شروع کردم به حرف زدن
+ سلام جونگکوک خوبی ؟ اون زیر همه چی خوبه ؟
معلومه که نباید خوب باشه
اومدم حرف بزنیم باهم دیگه جونگکوک میخوام فراموشت کنم
درست شنیدی فراموشت میکنم و شاید این اخرین تولدی باشه که برات میگیرم عطر مورد علاقت رو خریدم میخوام پیش خودم نگه دارم
تا شاید یکم یادت بمونم
ناراحت نشو نمیخوام اینو بگم اما جونگکوک تو برای من تموم شدی
کیک رو همونجا گذاشتم و عطر رو داخل کیفم گذاشتم و رفتم شرکت





اینم پارت ۴۳ یادم رفت بزارمش😅😅
دیدگاه ها (۰)

بیب من برمیگردم پارت: 49خیلی حالم داشت بد میشد که اقای لی او...

بیب من برمیگردمپارت: 50( تهیونگ ) داخل گوشیم بودم و میخواستم...

بیب من برمیگردمپارت : 48با بهت نگاهم کرد تفنگم و دراوردم که ...

بیب من برمیگردمپارت : 47_ خب قضیش طولانیه اما من فراموشی گرف...

عشق چیز خوبیه پارت سه دستو و پاهام بسته شده بودن نمیتونستم ک...

خون‌آشام جذاب من(P:5)

واییی باورم نمیشه دارم پارت میزارم و خب باید بگم ادامیننن گل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط