بیب من برمیگردم

بیب من برمیگردم
پارت : 51

ماسکشو اروم پایین داد با دیدن چهرش مات موندم
یعنی چی چرا انقد شبیه جونگکوکه
_ امیدوارم منو شناخته باشی تهیونگ
پوزخندی زد و یه پیر مرد اومد کنارمون
_ سلام اقای کیم ایشون جونگکوک دوست شما هستن
_ یعنی چی این امکان نداره اون مرده اون از صخره افتاد و مرد
_ تهیونگ داری میبینی دیگه زندم دارم نفس میکشم
نه نه اون واقعا زندس حالا چیکار کنم به جنی چی بگم
_ خب که چی
_ اقای کیم ایشون دوستتون هستن درست نیس همچین رفتاری با دوستتون داشته باشید
رفتار خونسردی به چهرم دادم و گفتم
_ خب الان من چیکار کنم که تو برگشتی
_ تهیونگ میتونم باهات صحبت کنم ؟
سرمو به نشونه تایید تکون دادم که اقای لی رفت و منو جونگکوک تنها شدیم
_ تهیونگ من فراموشی گرفتم هیچی یادم نیس
_ خب تو فراموشی گرفتی به من چه
_ میخوام کمک کنی که همه چیز رو به یاد بیارم
_ بهتره همچین کاری نکنی
_ چرا
_ چون یه نفر هست که تورو فراموش کرده و تورو دیگه نمیخواد و تو اگه حافظت برگرده ممکنه به مشکل بر بخوری
_ من بخاطر همون اومدم یچی هست که داره منو اذیت میکنه و تو باید کمکم کنی
_ من همچین کاری نمیکنم نمیخوام تو چیزی رو به یاد بیاری
دیدگاه ها (۰)

بیب من برمیگردمپارت : 52_ تهیونگ تو به عنوان دوستم باید کمکم...

بیب من برمیگردمپارت: 53از هواپیما اومدم بیرون با ماشین اومدن...

بیب من برمیگردمپارت: 50( تهیونگ ) داخل گوشیم بودم و میخواستم...

بیب من برمیگردم پارت: 49خیلی حالم داشت بد میشد که اقای لی او...

عشق مخفی پارت 5

اممم از اونجایی که گفتیم رمانو ادامه بدم اینکارو میکنماسمش ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط