part
part 157
هارو: عه تو کی اومدی
سوزومه: همین الان
هارو: حالت خوبه؟
سوزومه: اوم خوبم
هارو: چی شد طلاق گرفتید چرا بهم نگفته بودی اصلا کجا بودی
سوزومه: اروم باش بابا همچی گذشت فقط میخواستم یکم تنها باشم
هارو: شنیدم ازدواجتون قراردادی بوده ولی از حالو هوات معلومه
سوزومه: عاشقش شدهم؟
هارو: اره
سوزومه: اونروز میخواستم بهش اعتراف کنم ولی بد موقعه یا بهتر بگم بهترین موقع دیدمش که داشت از یکی دفگه خواستگاری میکردو بقلش کرد
سوزومه بغضش گرفت
سوزومه: ولی ولی میدونی اونی که بغلش کرد بهترین دوستم بود اونی که پنج ساله باهاش دوست بودم اونی که اصلا فک نمیکردم بهم ضربه بزنه
هارو از جاش بلند شدو اومد سوزومه رو بغل کرد
هارو:ارون باش اشکالی نداره دیگه همچی گذشت
سوزومه:ولی داره ذره ذره وجودمو میخوره
هارو:چون بهش فک میکنی چون باهاش درگیری چون نمیخوای بپذیریش
سوزومه:درسته نمیتونم بپذیرم خیلی پذیرفتنش برام سخته
هارو:میخوای یه مدت بیاییم پیشت یا تو ببای پیشمون
سوزومه:نه نمیخواد با ری میمونم
هارو:هر جور راحتی
سوزومه: ولش اینارو وعض شرکت چطور
هارو: همچی مرتب ولی حساب دار میگه پول هایی که در اخر برامون باید بمونه از مقدارمورد نظر کمه
سوزومه: تا الان چیکار کردی
هارو: الان داشتم برسیش میکردم به چندتا چیز مشکوکم ولی یه چیزی رو باید بهت بگم
سوزومه: چی
هارو: دختره کاپلین که چند وقت پیش حساب داری قبولش کردیم خیلی رفتاراش مشکوک زیادی اینور اونور سرک میکشه
سوزومه: خو بندازش بیرون
هارو: نمیشه که بی دلیل بندازیمش بیرون
سوزومه: خو میخوای چیکار کنی
هارو: به یکی از کارمندا گفتم مراقبش باشه
سوزومه: اوکی ولی فک نمیکنی این کاهش پول بهش ربطی داره
هارو: شاید اونم برسی میکنم
هارو: عه تو کی اومدی
سوزومه: همین الان
هارو: حالت خوبه؟
سوزومه: اوم خوبم
هارو: چی شد طلاق گرفتید چرا بهم نگفته بودی اصلا کجا بودی
سوزومه: اروم باش بابا همچی گذشت فقط میخواستم یکم تنها باشم
هارو: شنیدم ازدواجتون قراردادی بوده ولی از حالو هوات معلومه
سوزومه: عاشقش شدهم؟
هارو: اره
سوزومه: اونروز میخواستم بهش اعتراف کنم ولی بد موقعه یا بهتر بگم بهترین موقع دیدمش که داشت از یکی دفگه خواستگاری میکردو بقلش کرد
سوزومه بغضش گرفت
سوزومه: ولی ولی میدونی اونی که بغلش کرد بهترین دوستم بود اونی که پنج ساله باهاش دوست بودم اونی که اصلا فک نمیکردم بهم ضربه بزنه
هارو از جاش بلند شدو اومد سوزومه رو بغل کرد
هارو:ارون باش اشکالی نداره دیگه همچی گذشت
سوزومه:ولی داره ذره ذره وجودمو میخوره
هارو:چون بهش فک میکنی چون باهاش درگیری چون نمیخوای بپذیریش
سوزومه:درسته نمیتونم بپذیرم خیلی پذیرفتنش برام سخته
هارو:میخوای یه مدت بیاییم پیشت یا تو ببای پیشمون
سوزومه:نه نمیخواد با ری میمونم
هارو:هر جور راحتی
سوزومه: ولش اینارو وعض شرکت چطور
هارو: همچی مرتب ولی حساب دار میگه پول هایی که در اخر برامون باید بمونه از مقدارمورد نظر کمه
سوزومه: تا الان چیکار کردی
هارو: الان داشتم برسیش میکردم به چندتا چیز مشکوکم ولی یه چیزی رو باید بهت بگم
سوزومه: چی
هارو: دختره کاپلین که چند وقت پیش حساب داری قبولش کردیم خیلی رفتاراش مشکوک زیادی اینور اونور سرک میکشه
سوزومه: خو بندازش بیرون
هارو: نمیشه که بی دلیل بندازیمش بیرون
سوزومه: خو میخوای چیکار کنی
هارو: به یکی از کارمندا گفتم مراقبش باشه
سوزومه: اوکی ولی فک نمیکنی این کاهش پول بهش ربطی داره
هارو: شاید اونم برسی میکنم
- ۳.۷k
- ۲۴ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط