پارت ۲۸ آخرین تکه قلبم
#پارت_۲۸ #آخرین_تکه_قلبم
امیر آیو ایکس رو زد به گوشیش و آهنگ مهدی احمد وند رو پلی کرد
امیر:
_بریم شهر صنعتی یه پارک هایی داره نیما!
شعر صعنتی خیلی قشنگه ، خیلی دوس دارم شهرک صعنتی و اون حالت بالا رفتن و شیب جاده اش رو که یهو میری بالا!
آهنگ های مهدی احمد وند یه طوریه که منو میبره تو خاطرات گذشته.. برای چند ثانیه غرق شدم و یاد روزایی افتادم که به معتی واقعی خورد شده بودم ، خودمو از اون حال دراوردم، الان موقع ناراحتی نبود!
حوصله ی آهنگ های غمگین مهدی احمد وند رو وقتایی که شادم ندارم فقط مخصوص خلوتمه!
به آرزو گفتم :
_اون سیمه رو بگیر از امیر تا من بزنم به گوشی خودم !
حلا بدبختی من نمیدونستم اسمش آیو ایکس و بدبخت تر از من آرزو که اونم از بخت بد نمی دونست!
آرزو:امیر اون سیمه رو بده.
_سیم چیه؟
_همون نارنجیه که به گوشیت وصله!
امیر که اینو شنید گفت:
_نیما اینا به آیو ایکس میگن سیم !
بعدم زدن زیر خنده، بدجنسا !
آهنگ یا لی لی رو گذاشتم، بعد از مدتی که گوشش دادیم امیر که از آهنگه خوشش نیومده بود ادای آهنگه رو دراورد و گفت:
_یا لی لی لی ، چیه این سرم درد گرفت!
با گفتن این حرف امیر هممون زدیم زیر خنده!
دم مدرسه پسرای راهنمایی که داشتیم رد میشدیم آرزو گفت:
_منو نیاز رو اینجا پیاده کنید ما کار داریم!
نیما ام زد کنار و گفت:
_تو برو نیاز نمیاد!
کلی قندتو دلم آب شد!
کلی دور زدیم جاهای مختلف شهر صنتعی(شهرک صنعتی،یکی از شهرک های نزدیک به شهرمون)
آخرشم از پیش یه کافه ی لاکچری رد شدیم که اینوچند ماه پیش که با بابام از اینجا رد شدیم دیده بودم!
امیر گفت:
_بریم کافه!
ماهم گفتیم بریم ، ولی نیما و امیر باز در گوش هم نمیدونم چی گفتن باهم که منتفی شد و دور زدیم به سمت شهر !
من که دیدم ساعت ۱۱شده و ما هنو یه جا نرفتیم بشینیم ، گفتم:
_نیما میشه انقدر دور نزنی خو یه جایی نگه دار دیگه!
نیما ام شیطون شد و گفت:
_مگه بده دور دور ؟
💕 🌙 #نظر_فراموش_نشه
امیر آیو ایکس رو زد به گوشیش و آهنگ مهدی احمد وند رو پلی کرد
امیر:
_بریم شهر صنعتی یه پارک هایی داره نیما!
شعر صعنتی خیلی قشنگه ، خیلی دوس دارم شهرک صعنتی و اون حالت بالا رفتن و شیب جاده اش رو که یهو میری بالا!
آهنگ های مهدی احمد وند یه طوریه که منو میبره تو خاطرات گذشته.. برای چند ثانیه غرق شدم و یاد روزایی افتادم که به معتی واقعی خورد شده بودم ، خودمو از اون حال دراوردم، الان موقع ناراحتی نبود!
حوصله ی آهنگ های غمگین مهدی احمد وند رو وقتایی که شادم ندارم فقط مخصوص خلوتمه!
به آرزو گفتم :
_اون سیمه رو بگیر از امیر تا من بزنم به گوشی خودم !
حلا بدبختی من نمیدونستم اسمش آیو ایکس و بدبخت تر از من آرزو که اونم از بخت بد نمی دونست!
آرزو:امیر اون سیمه رو بده.
_سیم چیه؟
_همون نارنجیه که به گوشیت وصله!
امیر که اینو شنید گفت:
_نیما اینا به آیو ایکس میگن سیم !
بعدم زدن زیر خنده، بدجنسا !
آهنگ یا لی لی رو گذاشتم، بعد از مدتی که گوشش دادیم امیر که از آهنگه خوشش نیومده بود ادای آهنگه رو دراورد و گفت:
_یا لی لی لی ، چیه این سرم درد گرفت!
با گفتن این حرف امیر هممون زدیم زیر خنده!
دم مدرسه پسرای راهنمایی که داشتیم رد میشدیم آرزو گفت:
_منو نیاز رو اینجا پیاده کنید ما کار داریم!
نیما ام زد کنار و گفت:
_تو برو نیاز نمیاد!
کلی قندتو دلم آب شد!
کلی دور زدیم جاهای مختلف شهر صنتعی(شهرک صنعتی،یکی از شهرک های نزدیک به شهرمون)
آخرشم از پیش یه کافه ی لاکچری رد شدیم که اینوچند ماه پیش که با بابام از اینجا رد شدیم دیده بودم!
امیر گفت:
_بریم کافه!
ماهم گفتیم بریم ، ولی نیما و امیر باز در گوش هم نمیدونم چی گفتن باهم که منتفی شد و دور زدیم به سمت شهر !
من که دیدم ساعت ۱۱شده و ما هنو یه جا نرفتیم بشینیم ، گفتم:
_نیما میشه انقدر دور نزنی خو یه جایی نگه دار دیگه!
نیما ام شیطون شد و گفت:
_مگه بده دور دور ؟
💕 🌙 #نظر_فراموش_نشه
۴.۳k
۰۱ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.