cold Mafia (P17)
cold Mafia (P17)
به کوک گفتم..
ا.ت : کوک میشه برم wc
کوک : نه ا.ت
ا.ت : کوک لطفا میکاپم بهم ریخته
کوک : باشه به یکی از بادیگارد میگم دنبالت بیاد
ا.ت : باشه
از زبان ا.ت :
با یکی بادیگارد رفت
بادیگارد : خانم من اینجا منتظرم طول نکشه
ا.ت : باشه
رفتم داخل یکی اومد گفت..
.... : ببخشید شما خانم کیم ا.ت هستید
ا.ت : عاا بله منم
.... : آقای کانگ گفت اینو بدم دست شما لطفا کسی نفهمه*فلش میده*
ا.ت : چی*شوکه*آقای کانگ؟؟ آقای کانگ حالش خوبه
.... : بله حالش خوبه اون از همه چی خبر داره، عاا من باید برم خدافظ
ا.ت : وقتی میکاپم تموم شد فلش قایم کردم رفتم بیرون پیش کوک
چند ساعت بعد تو عمارت :
ا.ت : کوک حوصلم سر رفته
کوک : چیکار کنیم هوم؟*لبخند ریز*
ا.ت : نمیدونم
کوک : پس دراز بکش روتخت
ا.ت : عه کوک
کوک : *لبخند خرگوشی*
ا.ت : چطوره لپ تاپت بدی گیم بزنم
کوک : لپ تاپم؟ عمرا
ا.ت :.*مظلوم میشه*
کوک : باشه پرنسسم برش دار*سرش میبوسه*
ا.ت : لپ تاپ جونکوک برداشتم رفتم تو اتاقم لپ تاپ گذاشتم رو تخت فلش وصل کردم به لپ تاپ یه ویدیو پخش شد.
ا.ت : وایسا این اتاق کار بابام نیست تاریخ ویدیو ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۱ درواقع تاریخ مرگ پدرم بوده داشت تلفن صحبت میکرد یعنی پشت اون تلفن من بودم، شونش تیر خورده بود کمی بعد از ویدیو یه نفر وارد شد روش اسلحه کشید وقتی به چهره اون مرد نگاه کردم...*خون جلو چشاشو گرفت*..ا..ااون جونگکوکههه وقتی اون ماشه رو ک..کشید *پایان ویدیو*
ا.ت : قاتل بابام جونگکوک بوده کسی که دوسش دارم*گریه*بغض*
ا.ت : از این دنیا متنفرم*داد*
(شیشه گلدون میشکونه)
از زبان کوک :
داشتم با گوشی ور میرفتم که صدای شکستن چیزی شنیدم سریع رفتم اونجا دیدم اجوما خدمتکارا پشت در اتاق ا.ت بود فورا از جلوشون رفتم با صحنه ای که دیدم خون جلو چشام رد شد ا.ت از بالای پنجره میخواد خودشو پرت کنه
کوک : ا.ت چی غلطی داری میکنی *داد*ا.ت بیا اینجا
ا.ت : جونگکوک
کوک : ا.ت بیا پایین*داد،نگران*
ا.ت : چرا ازم سواستفاده کردی*گریه*
کوک : چی داری میگی ا.ت بیا پایین
ات : نزدیک نشو*داد* چرا بهم نگفتی تو قاتل بابام هستی*داد،گریه*
کوک : چی*تعجب*
ادامه داره....
به کوک گفتم..
ا.ت : کوک میشه برم wc
کوک : نه ا.ت
ا.ت : کوک لطفا میکاپم بهم ریخته
کوک : باشه به یکی از بادیگارد میگم دنبالت بیاد
ا.ت : باشه
از زبان ا.ت :
با یکی بادیگارد رفت
بادیگارد : خانم من اینجا منتظرم طول نکشه
ا.ت : باشه
رفتم داخل یکی اومد گفت..
.... : ببخشید شما خانم کیم ا.ت هستید
ا.ت : عاا بله منم
.... : آقای کانگ گفت اینو بدم دست شما لطفا کسی نفهمه*فلش میده*
ا.ت : چی*شوکه*آقای کانگ؟؟ آقای کانگ حالش خوبه
.... : بله حالش خوبه اون از همه چی خبر داره، عاا من باید برم خدافظ
ا.ت : وقتی میکاپم تموم شد فلش قایم کردم رفتم بیرون پیش کوک
چند ساعت بعد تو عمارت :
ا.ت : کوک حوصلم سر رفته
کوک : چیکار کنیم هوم؟*لبخند ریز*
ا.ت : نمیدونم
کوک : پس دراز بکش روتخت
ا.ت : عه کوک
کوک : *لبخند خرگوشی*
ا.ت : چطوره لپ تاپت بدی گیم بزنم
کوک : لپ تاپم؟ عمرا
ا.ت :.*مظلوم میشه*
کوک : باشه پرنسسم برش دار*سرش میبوسه*
ا.ت : لپ تاپ جونکوک برداشتم رفتم تو اتاقم لپ تاپ گذاشتم رو تخت فلش وصل کردم به لپ تاپ یه ویدیو پخش شد.
ا.ت : وایسا این اتاق کار بابام نیست تاریخ ویدیو ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۱ درواقع تاریخ مرگ پدرم بوده داشت تلفن صحبت میکرد یعنی پشت اون تلفن من بودم، شونش تیر خورده بود کمی بعد از ویدیو یه نفر وارد شد روش اسلحه کشید وقتی به چهره اون مرد نگاه کردم...*خون جلو چشاشو گرفت*..ا..ااون جونگکوکههه وقتی اون ماشه رو ک..کشید *پایان ویدیو*
ا.ت : قاتل بابام جونگکوک بوده کسی که دوسش دارم*گریه*بغض*
ا.ت : از این دنیا متنفرم*داد*
(شیشه گلدون میشکونه)
از زبان کوک :
داشتم با گوشی ور میرفتم که صدای شکستن چیزی شنیدم سریع رفتم اونجا دیدم اجوما خدمتکارا پشت در اتاق ا.ت بود فورا از جلوشون رفتم با صحنه ای که دیدم خون جلو چشام رد شد ا.ت از بالای پنجره میخواد خودشو پرت کنه
کوک : ا.ت چی غلطی داری میکنی *داد*ا.ت بیا اینجا
ا.ت : جونگکوک
کوک : ا.ت بیا پایین*داد،نگران*
ا.ت : چرا ازم سواستفاده کردی*گریه*
کوک : چی داری میگی ا.ت بیا پایین
ات : نزدیک نشو*داد* چرا بهم نگفتی تو قاتل بابام هستی*داد،گریه*
کوک : چی*تعجب*
ادامه داره....
۱۴.۶k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.