cold Mafia (P19)

cold Mafia (P19)


ولی باید حقیقت هارو بدونه، زیادی داشتم فکر میکردم که کم کم سیاهی...صبح با صدای هق هق کردن بیدار شدم دیدم ا.ت بود میدونستم چقدر ناراحته...
کوک : ا.ت
ا.ت : نزدیکم نشو قاتل عو...*گریه*
ذهن ا.ت : یاد اون موقع افتادم که بهش میگفتم عوضی وقتی اون موقع با شلاق پارم کرد
کوک : ا.ت تو نمیدونی پدرت چه جور آدمی بود
ا.ت : پس چرا کشتیش پ چرا ازم مخفی کردی تو فقط ی..یه عوضی که هروقت هوس کردی انجام..م
*جونگکوک برا اینکه حرفش کامل نکنه یه سیلی بهش زد با دستاش چونه ا.ت محکم گرفت*
کوک : یادت باشه با کی طرفی پدرت یه آدم عوضی بود که میخواست تمام باند های مافیا رو ماله خودش کنه وقتی اون میخواست باند منو نابود کنه قمار کرده پدرت مادر تورو کشته حالا فهمیدی*داد*
ا.ت*با سوزشی که رو صورتم فهمیدم بهم سیلی زد وقتی چونه منو گرفت تمام حرف هارو گفت..پ..پس کسی که مامانم کشته بابام بود نه نه این گفته تصادف کرده ولی بابام خیلی باهام مهربون بود چرا*گریه*
طاقت گریه هارو ندارم گریه هام تمومی نداره*
راوی : کوک از اتاق رفت بیرون در پشت سرش قفل کرد تا ا.ت میاد بیرون کوک حسابی از ا.ت عصبانی بود که قیافه تهیونگ و شوگا ظاهر شد....ادامه داره...