عشق تلخ
عشق تلخ
پارت ...
#دنیا
_اخ اخ دوباره شکمم....
+دنیا ب خدا آخر منو دق میدی خب دختر بهت گفتم بریم دکتر
نفس هام کند شده بود.انگار نفس خالی میکردم و تا خواستم از رضا ابی چیزی بخام چشام سیاهی رف.یه خواب عمیق...
#رضا
دستپاچه شده بودم.دستام میلرزید.
_دنیا فداتشم چشاتو واکن خب الان میبرمت دکتر فقط صب کن
بغلش کردم و گذاشتمش رو صندلی
_دووم بیار خانومم.((بغض))
چشاشو بسته بود نبضش خیلی کند میزد نزدیک ترین بیمارستان ایستادم و بغلش کردم ب پرستارا گفتم ک کمکم کنن و رو تخت گذاشتنش
_ببخشید الان چی میشه((گریه))
+باید ببریمش مراقبتهای ویژه ببنیم مشکلش چیه
_شما همینجا منتظر بمونید توکلتون ب خدا باشه
ب دیوید تکیه دادم و رو زمین نشستم
این همه بلا چرا همش سره من اخه
ب صفحه گوشیم نگاه کردم نمیخاستم دوباره پانیذ مهراب تو دردسر بیفتن بهتر بود فردا بیان تا الان اونم این وقته شب
"۲ ساعت بعد"
ساعت ۳ نصفه شب بود
چشام از شدت گریه پف کرده بود رو صندلی نشسته بودم و سرم گذاشتم رو دیوار
دکتر از اتاق اومد بیرون
_اقای ..
+برزگر هستم خانم
_آقای برزگر خانومتون چن بار اینطور شده بود
+یه بار دیگه ام اینطور شده بود خانم
_سابقه بیماری خاصی ک ندارن ؟؟
+فقط کم خونی شدید داره
_اقا من احتمال میدم هنوز قطعی نیست ولی شاید خانمتون باردار باشن تا فردا مشخص میشه باید ازمایشا هم ببنیم
یا شای واسه کم خونی و استرس و هر چیزی باشه فردا صبح همه چیز مشخص میشه
+ولی فکر نمیکنم خانم...
ادامه دارد...
پارت ...
#دنیا
_اخ اخ دوباره شکمم....
+دنیا ب خدا آخر منو دق میدی خب دختر بهت گفتم بریم دکتر
نفس هام کند شده بود.انگار نفس خالی میکردم و تا خواستم از رضا ابی چیزی بخام چشام سیاهی رف.یه خواب عمیق...
#رضا
دستپاچه شده بودم.دستام میلرزید.
_دنیا فداتشم چشاتو واکن خب الان میبرمت دکتر فقط صب کن
بغلش کردم و گذاشتمش رو صندلی
_دووم بیار خانومم.((بغض))
چشاشو بسته بود نبضش خیلی کند میزد نزدیک ترین بیمارستان ایستادم و بغلش کردم ب پرستارا گفتم ک کمکم کنن و رو تخت گذاشتنش
_ببخشید الان چی میشه((گریه))
+باید ببریمش مراقبتهای ویژه ببنیم مشکلش چیه
_شما همینجا منتظر بمونید توکلتون ب خدا باشه
ب دیوید تکیه دادم و رو زمین نشستم
این همه بلا چرا همش سره من اخه
ب صفحه گوشیم نگاه کردم نمیخاستم دوباره پانیذ مهراب تو دردسر بیفتن بهتر بود فردا بیان تا الان اونم این وقته شب
"۲ ساعت بعد"
ساعت ۳ نصفه شب بود
چشام از شدت گریه پف کرده بود رو صندلی نشسته بودم و سرم گذاشتم رو دیوار
دکتر از اتاق اومد بیرون
_اقای ..
+برزگر هستم خانم
_آقای برزگر خانومتون چن بار اینطور شده بود
+یه بار دیگه ام اینطور شده بود خانم
_سابقه بیماری خاصی ک ندارن ؟؟
+فقط کم خونی شدید داره
_اقا من احتمال میدم هنوز قطعی نیست ولی شاید خانمتون باردار باشن تا فردا مشخص میشه باید ازمایشا هم ببنیم
یا شای واسه کم خونی و استرس و هر چیزی باشه فردا صبح همه چیز مشخص میشه
+ولی فکر نمیکنم خانم...
ادامه دارد...
۸.۸k
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.