پارت
پارت ۶
خانم وکیل
+با من کاری دارید جناب دادستان؟
_نه
+پس میشه بپرسم چرا دنبالم راه افتادید؟
کمی مکث کرد انگار میخواست دنبال جواب بگرده و بعد با همون صدای سرد و خونسردش گفت
_دنبال شما راه نیوفتادم ، میخوام برم پیش جناب قاضی و بعد برم دادسرا
چرا داشت به من توضیح میداد ؟ طبق عادتش؟ البته اونموقع دادستان نشده بود منم وکیل حرفه ای مثل الان نشده بودم
+خیلی خب بفرمایید چرا به من گزارش میدید
این رو گفتم و از دادگاه خارج شدم تا لحظه ی آخری که بیرون شدم نگاه سنگینش رو حس میکردم ، سوار ماشین شدم و به سمت خونه حرکت کردم ، حس میکردم یکی داره تعقیبم میکنه ، نمیدونم من شکاک شده بودم یا الان دوهفته ای بود که من رو تعقیب میکردن ، بلاخره رسیدم ، نگهبان گیت رو برام بالا زد و من هم داخل شدم ، به اینه نگاهی انداختم ماشین سیاه رنگ یه گوشه پارک کرد ، حالا دیگه مطمئن بودم که تعقیب میشم ،باید حواسم رو جمع کنم...
داخل که شدم در رو پشت سرم قفل کردم ، امشب تنها بودم توی اتاقم رفتم و لباسام رو درآوردم و بعد به سمت حمام رفتم ، وقتی حماممو کردم بیرون اومدم و موهام رو خشک کردم و بعد با همون حوله پایین رفتم ، یه نوشیدنی گرم برای خودم درست کردمو شومینه رو بیشتر کردم و روی کاناپه نشستم ..
گوشیم رو برداشتمو به بورام زنگ زدم
~جانم؟
+سلام خوبی بورام؟
~خوبم عزیزم ، تو خوبی؟ خسته نباشی
+ممنون توهم همینطور، امشب میای پیشم؟
~خیلی دلم میخواد بیام اما خب...عام...توی شرکت زیاد هست نمیتونم بیام ببخشید
+اشکالی نداره عزیزم درکت میکنم به کارات برس
~ممنونم که درکم میکنی خوشگلم فعلا خداحافظ
+خداحافظ
قطع کردمو تصمیم گرفتم برای خودم شام سفارش بدم، وقتی سفارش دادم گوشی رو کنار گذاشتم و خودم رو با تلویزیون سرگرم کردم ....
خانم وکیل
+با من کاری دارید جناب دادستان؟
_نه
+پس میشه بپرسم چرا دنبالم راه افتادید؟
کمی مکث کرد انگار میخواست دنبال جواب بگرده و بعد با همون صدای سرد و خونسردش گفت
_دنبال شما راه نیوفتادم ، میخوام برم پیش جناب قاضی و بعد برم دادسرا
چرا داشت به من توضیح میداد ؟ طبق عادتش؟ البته اونموقع دادستان نشده بود منم وکیل حرفه ای مثل الان نشده بودم
+خیلی خب بفرمایید چرا به من گزارش میدید
این رو گفتم و از دادگاه خارج شدم تا لحظه ی آخری که بیرون شدم نگاه سنگینش رو حس میکردم ، سوار ماشین شدم و به سمت خونه حرکت کردم ، حس میکردم یکی داره تعقیبم میکنه ، نمیدونم من شکاک شده بودم یا الان دوهفته ای بود که من رو تعقیب میکردن ، بلاخره رسیدم ، نگهبان گیت رو برام بالا زد و من هم داخل شدم ، به اینه نگاهی انداختم ماشین سیاه رنگ یه گوشه پارک کرد ، حالا دیگه مطمئن بودم که تعقیب میشم ،باید حواسم رو جمع کنم...
داخل که شدم در رو پشت سرم قفل کردم ، امشب تنها بودم توی اتاقم رفتم و لباسام رو درآوردم و بعد به سمت حمام رفتم ، وقتی حماممو کردم بیرون اومدم و موهام رو خشک کردم و بعد با همون حوله پایین رفتم ، یه نوشیدنی گرم برای خودم درست کردمو شومینه رو بیشتر کردم و روی کاناپه نشستم ..
گوشیم رو برداشتمو به بورام زنگ زدم
~جانم؟
+سلام خوبی بورام؟
~خوبم عزیزم ، تو خوبی؟ خسته نباشی
+ممنون توهم همینطور، امشب میای پیشم؟
~خیلی دلم میخواد بیام اما خب...عام...توی شرکت زیاد هست نمیتونم بیام ببخشید
+اشکالی نداره عزیزم درکت میکنم به کارات برس
~ممنونم که درکم میکنی خوشگلم فعلا خداحافظ
+خداحافظ
قطع کردمو تصمیم گرفتم برای خودم شام سفارش بدم، وقتی سفارش دادم گوشی رو کنار گذاشتم و خودم رو با تلویزیون سرگرم کردم ....
- ۱.۹k
- ۲۶ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط