پارت استاد من
پارت ۲استاد من
°اره باتو خوب بود چون تو بنگ سایا هستی ، شاهزاده خانم خانواده ی بنگ ، یه خانواده ی سرشناس معلومه که باید باهات خوب باشه و احترام بزاره بهت
+وای خدا میشه محض رضای خداهم که شده این خانواده ی بنگ رو به زبون نیاری؟
°چرا شاهزاده خانم از اینکه شناخته بشی خوشت نمیاد؟
+نه!
°خیلی خب باشه ، حالا اینقدر زانوی غم بغل نگیر، بریم خونه
+حوصله ندارم برم خونه
° خیلی خب پس بیا بریم تا آخر شب خوش بگذرونیم بعدشم بریم خونه ، چطوره؟
لبخندی زدم و دوباره کل انرژیم برگشت
+عالی ، از اون پیشنهاداییه که خیلی دوست دارم پایتم
کوله هامون رو برداشتیم و بیرون زدیم ، اول رفتیم مرکز خرید و حسابی خرید کردیم بعدشم رفتیم سینما و بعد از اونم برای شام رفتیم یه رستوران و غذا خودیم ،بعدشم که بجای اینکه به راننده بگیم بیاد دنبالمون پیاده تا خونه رفتیم من و جولی همسایه بودیم ، وقتی داخل شدم بابارو دیدم که توی تاریکی روی مبل نشسته و دستش رو روی قلبش گذاشته ،با نگرانی به سمش رفتمو پریز برق رو زدم کنارش نشستم و دستم رو روی شونه اش گذاشتم
°اره باتو خوب بود چون تو بنگ سایا هستی ، شاهزاده خانم خانواده ی بنگ ، یه خانواده ی سرشناس معلومه که باید باهات خوب باشه و احترام بزاره بهت
+وای خدا میشه محض رضای خداهم که شده این خانواده ی بنگ رو به زبون نیاری؟
°چرا شاهزاده خانم از اینکه شناخته بشی خوشت نمیاد؟
+نه!
°خیلی خب باشه ، حالا اینقدر زانوی غم بغل نگیر، بریم خونه
+حوصله ندارم برم خونه
° خیلی خب پس بیا بریم تا آخر شب خوش بگذرونیم بعدشم بریم خونه ، چطوره؟
لبخندی زدم و دوباره کل انرژیم برگشت
+عالی ، از اون پیشنهاداییه که خیلی دوست دارم پایتم
کوله هامون رو برداشتیم و بیرون زدیم ، اول رفتیم مرکز خرید و حسابی خرید کردیم بعدشم رفتیم سینما و بعد از اونم برای شام رفتیم یه رستوران و غذا خودیم ،بعدشم که بجای اینکه به راننده بگیم بیاد دنبالمون پیاده تا خونه رفتیم من و جولی همسایه بودیم ، وقتی داخل شدم بابارو دیدم که توی تاریکی روی مبل نشسته و دستش رو روی قلبش گذاشته ،با نگرانی به سمش رفتمو پریز برق رو زدم کنارش نشستم و دستم رو روی شونه اش گذاشتم
- ۲.۲k
- ۲۱ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط