پارت
پارت ۲
ویو زمان شروع مهمونی
ویو ات
من و پدرم وارد عمارت جئون جونگکوک شدیم
برای اینکه صورتم رو کامل نبینه یه ماسک زدم
داشتم دنبال جونگکوک میگشتم که دیدمش
منو پدرم رفتیم سمتش
دستمو دور دست پدرم حلقه کردم
و یه لبخند زدم
جونگکوک: خوش امدین
پدر ات: خیلی ممنونم
پدر ات: این بانو دخترم هستن
جونگکوک: خوشبختم
ات دستشو اورد جلو و جونگکوک بوسه ای
روی دستای ات گذاشت
جونگکوک: لطفا بشینید
چند ساعت بعد
جونگکوک از روی صندلیش بلند شد
و جلوی ات ایستاد و دستشو به
جلو حرکت داد و گفت
جونگکوک: افتخار رقص رو بهم میدین مادمازل
ات یه لبخند میزنه و دستشو روی دستای جونگکوک میزاره و میگه
ات: چرا که نه
و اون دو شروع به رقصیدن میکنن
ویو زمان شروع مهمونی
ویو ات
من و پدرم وارد عمارت جئون جونگکوک شدیم
برای اینکه صورتم رو کامل نبینه یه ماسک زدم
داشتم دنبال جونگکوک میگشتم که دیدمش
منو پدرم رفتیم سمتش
دستمو دور دست پدرم حلقه کردم
و یه لبخند زدم
جونگکوک: خوش امدین
پدر ات: خیلی ممنونم
پدر ات: این بانو دخترم هستن
جونگکوک: خوشبختم
ات دستشو اورد جلو و جونگکوک بوسه ای
روی دستای ات گذاشت
جونگکوک: لطفا بشینید
چند ساعت بعد
جونگکوک از روی صندلیش بلند شد
و جلوی ات ایستاد و دستشو به
جلو حرکت داد و گفت
جونگکوک: افتخار رقص رو بهم میدین مادمازل
ات یه لبخند میزنه و دستشو روی دستای جونگکوک میزاره و میگه
ات: چرا که نه
و اون دو شروع به رقصیدن میکنن
- ۵.۳k
- ۳۱ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط