☆ her eyes ☆
☆ her eyes ☆
Part 3
فردا در فرودگاه...
پدر جنی و ا.ت : خب دخترا اون دوستم که اونجا قراره ببینیمش یه سرمایه گذار بزرگ کره ای استرالیایی هستش پس یادتون نره احترام و حفظ کردن رابطه خود.
دخترا : باشه...
چند ساعت بعد در نیویورک....
پدر جنی و ا.ت : بیاید این کلید شما دوتا.
دخترا : ممنون خداحافظ .
جنی : میگم به نظرت دوست بابا شبیه فلیکس نیست ؟
ا.ت : چرا هست ولی برای چی ؟
جنی : هیچی همینطوری گفتم .
چند ساعت بعد...
جنی : * پدرم و ا.ت و هانا باهم رفتن بیرون ولی من نرفتم و توی اتاق موندم .
برای خودم قهوه خریدم و گفتم برام بیارن دم اتاق.
در رو باز کردم و قهوه رو گرفتم یه پسر جوون بود ولی ماسک روی صورتش داشت .
قهوه رو خوردم بلند شدم که برم پایین یکم قدم بزنم دیدم یه صدای جیغ اومد برگشتم سمت ساختمون هتل
و دیدم یه زن وسط سالن خونی افتاده و اون پسر با چاقوی خونیش داشت فرار میکرد اون منو دید کارم ساختس .
بعد از اون روز برگشتیم کره و من هرشب خواب اون صحنه رو میدیدم .
Part 3
فردا در فرودگاه...
پدر جنی و ا.ت : خب دخترا اون دوستم که اونجا قراره ببینیمش یه سرمایه گذار بزرگ کره ای استرالیایی هستش پس یادتون نره احترام و حفظ کردن رابطه خود.
دخترا : باشه...
چند ساعت بعد در نیویورک....
پدر جنی و ا.ت : بیاید این کلید شما دوتا.
دخترا : ممنون خداحافظ .
جنی : میگم به نظرت دوست بابا شبیه فلیکس نیست ؟
ا.ت : چرا هست ولی برای چی ؟
جنی : هیچی همینطوری گفتم .
چند ساعت بعد...
جنی : * پدرم و ا.ت و هانا باهم رفتن بیرون ولی من نرفتم و توی اتاق موندم .
برای خودم قهوه خریدم و گفتم برام بیارن دم اتاق.
در رو باز کردم و قهوه رو گرفتم یه پسر جوون بود ولی ماسک روی صورتش داشت .
قهوه رو خوردم بلند شدم که برم پایین یکم قدم بزنم دیدم یه صدای جیغ اومد برگشتم سمت ساختمون هتل
و دیدم یه زن وسط سالن خونی افتاده و اون پسر با چاقوی خونیش داشت فرار میکرد اون منو دید کارم ساختس .
بعد از اون روز برگشتیم کره و من هرشب خواب اون صحنه رو میدیدم .
۱.۷k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.