رمان :عضو هشتم
رمان :عضو هشتم
حتما نامجون حالش بخاطر هیت ها بده همش تقصیر منه ولی درستش میکنم رفتم سمت دریا و رفتم ویلایو لایو گذاشتم وقتی تعداد بیننده ها زیاد شد شروع کردم به حرف زدن
ات:سلام آرمی من ات هستم راستش فکر کنم دیگه همتون راجب اینکه نامجون بهم تجاوز کرده خبر دارید
یکی از کامنت ها :آره اون یه متجاوز گره
ات:راستش اون بهم تجاوز نکرد منو نامجون باهم قرار میزاشتیم راستش الانم میخوایم بزاریم اما کمپانی نمیزاره چهار ماه پیش من و نامجون بهم اعتراف کردیم و خب رابطه داشتیم چند روز بعد فهمیدم حاملم به کمپانی گفتیم اما گفتن باید سقطش کنیم ما مخالفت کردیم اما یه شب وقتی رفتم کمپانی رییسمون یکی رو استخدام کرد که بهم تجاوز کنه همون شب بچمون که پسر بود سقط شد دکتر هم بهم گفته بود که شاید بعد اون بچه دیگه نتونم بچه دار بشم راستش همه ی اینا دروغ های کمپانی بود متأسفم که بهتون نگفتن و از نامجون هم متاسفم که بخاطر من انقدر هیت گرفت (با بغض )
نامجون :ات ات (با داد)
ات:نامجون ؟
نامجون :چیکار داری میکنی ؟کمپانی میکشتمون
ات:من دیگه خسته شدم یه بار میخوام برا خودم زندگی کنم نه برا بقیه بیا دیگه به کسی کاری نداشته باشیم باشه ؟بیا برا خودمون زندگی کنیم (با گریه )
نامجون:باشه عزیزم گریه نکن
و منو تو بغلش کشوند بعد چند ثانیه از بغلش آوردم بیرونو و یه چیز نرمی رو لبام حس کردم بعد چند دقیقه که بوسمون تموم شد گوشی نامجون زنگ خورد
نامجون:بله
جونگ کوک :کبوتر های عاشق لایوو حداقل قطع کنید بعد همو ببوسید کل دنیا دیدنتون
نامجون :دوباره گند زدیم
ات :میدونم
و دوباره لبامو گذاشتم رو لباش
پایان
حتما نامجون حالش بخاطر هیت ها بده همش تقصیر منه ولی درستش میکنم رفتم سمت دریا و رفتم ویلایو لایو گذاشتم وقتی تعداد بیننده ها زیاد شد شروع کردم به حرف زدن
ات:سلام آرمی من ات هستم راستش فکر کنم دیگه همتون راجب اینکه نامجون بهم تجاوز کرده خبر دارید
یکی از کامنت ها :آره اون یه متجاوز گره
ات:راستش اون بهم تجاوز نکرد منو نامجون باهم قرار میزاشتیم راستش الانم میخوایم بزاریم اما کمپانی نمیزاره چهار ماه پیش من و نامجون بهم اعتراف کردیم و خب رابطه داشتیم چند روز بعد فهمیدم حاملم به کمپانی گفتیم اما گفتن باید سقطش کنیم ما مخالفت کردیم اما یه شب وقتی رفتم کمپانی رییسمون یکی رو استخدام کرد که بهم تجاوز کنه همون شب بچمون که پسر بود سقط شد دکتر هم بهم گفته بود که شاید بعد اون بچه دیگه نتونم بچه دار بشم راستش همه ی اینا دروغ های کمپانی بود متأسفم که بهتون نگفتن و از نامجون هم متاسفم که بخاطر من انقدر هیت گرفت (با بغض )
نامجون :ات ات (با داد)
ات:نامجون ؟
نامجون :چیکار داری میکنی ؟کمپانی میکشتمون
ات:من دیگه خسته شدم یه بار میخوام برا خودم زندگی کنم نه برا بقیه بیا دیگه به کسی کاری نداشته باشیم باشه ؟بیا برا خودمون زندگی کنیم (با گریه )
نامجون:باشه عزیزم گریه نکن
و منو تو بغلش کشوند بعد چند ثانیه از بغلش آوردم بیرونو و یه چیز نرمی رو لبام حس کردم بعد چند دقیقه که بوسمون تموم شد گوشی نامجون زنگ خورد
نامجون:بله
جونگ کوک :کبوتر های عاشق لایوو حداقل قطع کنید بعد همو ببوسید کل دنیا دیدنتون
نامجون :دوباره گند زدیم
ات :میدونم
و دوباره لبامو گذاشتم رو لباش
پایان
۱۳.۶k
۲۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.