مامان هیچ کدوم بیشتر از درد نبودن تو نیست توروخدا منو بب

=مامان هیچ کدوم بیشتر از درد نبودن تو نیست توروخدا منو ببر
-تو که میدونی کلارا...
=هوم
ویو تهیونگ
تو بغل هم گریه کردن و آت هم با کلارا عکس گرفت و بعد کلارا رو گذاشت زمین و کلارا با ناراحتی اومد سمتم که از زیر بغل هاش گرفتم و بغلش کردم و بردمش تو ماشین و در رو قفل کرد و رفتم سمت آت که داشت با حسرت به دخترش نگاه میکرد خیلی دلم براش تنگ شده بود برا همون بغلش کردم میخواست پسم بزنه که گفتم
+ وقتی اجازه دادم با دخترت خوش باشی نباید جبران کنی؟
دستاش و شل کرد و من چند مین بغلش کردم و اونم گریه کرد دستمو جدا کردم
-مراقبش باش...
+ باشه.خدافظ
بعد رفت منم رفتم نشستم تو ماشین کلارا خواب بود رد اشک رو صورتش دیده میشد لبخند تلخی زدم و ماشین و روشن کردم راه افتادم سمت عمارت خیلی دستاش کبود بود معلوم نیست سک...کس و از کی یاد گرفته رسیدم دم عمارت و کلارا رو بغل کردم که یکی از بادیگارد ها اومد سمتم
#ارباب بدید به من
+ خودم میتونم
تعظیم کرد و رفت منم رفتم داخل عمارت و کلارا رو گذاشتم تو اتاقش و دیدم معلمش اونجاست رفتم سمتش و بردمش تو اتاق شکنجه
+ با کدوم دستت زدیش؟
¢د..دقیق نمی‌...نمیدونم و.. ولی فک..کن..کنم با..هر..هردو
خیلی اسکل بود یه چاقوی تیز برداشتم و گذاشتم کنار و دستاش و با دستبند مخصوص
شرطا
۴۵ لایک
۲۰ کامنت
دیدگاه ها (۲۲)

ویو تهیونگ دستاش و با دستبند مخصوص صندلی بستم و چاقو رو سمت ...

دو سال بعدویو کلاراتو انبار بودم و داشتم گریه میکردم همیشه و...

هم سریع اومد∆چیکار کردین سرم و کندم∆میدونید چقدر خطرناکه؟بع...

ویو تهیونگ جلو در منتظر بودم که دکتر اومدرفتم سمتش∆پدرشونید؟...

جیمین فیک زندگی پارت ۳۹#

دیدار اول ..

جیمین فیک زندگی پارت ۵۶#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط