مهمونی شلوغ بود نورای رنگی داخل سالن میرقصیدن بوی تند الکل با بوی سیگار ...

𝕔𝕦𝕣𝕚𝕠𝕤𝕚𝕥𝕪
𝕔𝕙𝕒𝕡𝕥𝕖𝕣:²
𝕡𝕒𝕣𝕥:¹⁶
مهمونی شلوغ بود. نورای رنگی داخل سالن میرقصیدن. بوی تند الکل با بوی سیگار قاطی شده بود و بوی خیلی تندی ایجاد کرده بود.
گوشه‌ای رفت و نشست. به دختر و پسر های داخل مهمونی نگاه می‌کرد. به اینکه چقدر راحت هرکاری که دوست داشتن میکردن. دوست نداشت حتی یه لحظه چشماش به دختر و پسرایی که از داخل اتاق‌ها بیرون میومدن بخوره.
لیوان رو برداشت و نوشید.
مست میشد؟ هیچ ایده‌ای نداشت. ولی همین امشب خواست به هیچ‌چیز اهمیت نده.
سرش تو کار خودش بود که از راه رسید.

"سلام"

"سلام":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒

دستاش داخل جیب شلوارش بود و با قدم‌های بلند به سمت الیزا می‌رفت.
روی صندلی کنار الیزا نشست و جام رو داخل دستاش گرفت.

"میدونی.. فکر کن این مهمونی رو برای تو تدارک دیدم!"

الیزا با یه اخم و چشمای ریز شده سمتش برگشت.

"به چه دلیل؟":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒

"چون که...."

شوخیت گرفته!! چرا بعد از سه ماه؟؟

"ببین الان اصلا برام مهم نیست. فقط بگو.. اون کیه اونجا؟":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒

"کی؟"

یه نگاه سریع اما معنا دار به سونگ‌هیون کرد و به اون فرد اشاره کرد.

"آها.. جئون جونگ‌کوک رو میگی؟":𝔼𝕝𝕚𝕫𝕒

اشتباه فکر میکرد؟؟ متاسفم...
دیدگاه ها (۹)

#تک‌پارتی‌تهیونگ For youنور‌های رنگی فضا رو پر کرده بودن. دخ...

#تک‌پارتی‌جینGambling?از همون اول معلوم بود من تو این خونه ز...

#تک‌پارتی‌جیمینthree in the morningساعت ۱۱ شب بود‌. از لحظه‌...

𝕔𝕦𝕣𝕚𝕠𝕤𝕚𝕥𝕪𝕔𝕙𝕒𝕡𝕥𝕖𝕣:²𝕡𝕒𝕣𝕥:¹⁵اون داره فراموش میکنه. البته، فکر م...

black flower(p,319)

برمیگردمپارت : 66بعد از حرف زدن با تهیونگ و لیا اونا رفتن و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط